قدرت حقیقی
“در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز”
نویسنده: گری زوکاو/ لیندا فرانسیس
بخشی از مقدمه:
تجربهی عواطف، از دشوارترین کارهاست. بسیاری از مردم، حتی هنگامی که در جوش و خروش هستند، نمیدانند که خشمگین شدهاند و برخی افراد، در حالی که غم تنها معاشرشان است، نمیدانند که اندوهگین هستند. بیشتر مردم فقط هنگامی به عواطف خود، آگاه میشوند که جریانهای شدید عاطفی، زندگی آنها را مختل کند و عاداتی را که به منظور بقا، دستیابی به موفقیت و سایر اعمال کسب کردهاند، به هم بریزد.
هنگامیکه بتوانید رابطهی بین انتخابها و شرایط پیرامون خود را به روشنی ببینید، کمال وضعیت را خواهید دید و آنگاه میتوانید آنها را تغییر دهید.
بخشی از کتاب قدرت حقیقی
پرورش هشیاری عاطفی:
پرورش هشیاری عاطفی، مانند درس کلاس اقیانوس شناسی است. کاوشها در اعماق آب انجام میگیرد و امواج گوناگون را در سطوح گوناگون مشخص میکند. دما و زلالی آب ، در عمقهای متفاوت اندازهگیری میشود. جانوران گوناگونی که در عمقها، جریانها و شرایط گوناگون آب زندگی میکنند، شناسایی میشوند. از کف اقیانوسها، نقشه برداری و برجستگیها و فرورفتگیهای آن مشخص میشود.
برای نمونه، افسردگی با وجود آنکه تجربه بسیار دردناکی است، یک پدیده عاطفی سطحی محسوب میشود. در تجربه افسرده بودن، خطوط نیروی بسیاری به طرز پیچیدهای همدیگر را قطع میکنند. تجربههای نوزادی، کودکی و سایر دورههای زندگی، تاثیر پدر و مادر، خواهر و برادر و دوستان همگی موثر هستند و بر درک و دریافت تاثیر میگذارند. آگاهی جمعی میلیونها نفر که گرایشهای مشابه دارند، حسها و فکرهای دردناک را تشدید میکند و گسترش میدهد. جریانهای عاطفی پیچیده با هم ترکیب میشوند تا تجربه ناتوانی منحصر به فردی را شکل دهند.
بدون هوشیاری عاطفی نمیتوان به ریشه افسردگی پی برد. میتوان از تجربه افسردگی، به عنوان وسیلهای برای رشد معنوی بهره برد، وگرنه با قایقی که هدایت آن را نمیدانیم، در اقیانوسی از درد و رنج، به این سو و آن سو کشیده میشویم. باید هدایت این قایق را بیاموزیم تا با هر باد و موجی به این سو و آن سو پرتاب نشویم.
خشم یکی از این موجهاست و همواره با افسردگی همراه است. برخی از افراد به اندازهای افسردهاند که نمیدانند خشمگین هستند و برخی دیگر چنان خشمگینند که نمیدانند افسردهاند. حس کردن علایم افسردگی، بدون تجربه خشم نهفته در زیر آن، یا حس کردن خشم زیرین، بدون تجربه علایم افسردگی، مانع از درک کامل این روند عاطفی است.
خشم پدیدهای ساده نیست. خشم بسیار بیشتر از عدم توازن شیمیایی دستگاه هورمونی یا مغزی است. هر تجربه خشم، ناشی از برهم کنشهای بیشمار دستگاههای انرژی است. هزاران و گاه میلیونها دستگاه انرژی از سایر زندگیها، سایر میدانهای انرژی، میدانهای انرژی که شما از میان آنها رد میشوید و دینامیک خشم انسان وجود دارد. همه اینها در بروز یک مورد خشم موثر هستند. برخی از اجزای موثر در یک ثانیه خشم، هزاران سال عمر دارند. خشم، ثبت بر هم کنشهای این میدانهای گوناگون در آگاهی شماست و واکنش شما به این تجربه بر آنها اثر میگذارد.
در زیر این جریانها، جریانهای دیگری جاری است. هنگامی که جهان، آنگونه که شما میخواهید، نیست، خشم به جریان میافتد. عزیزی میمیرد، کار و کاسبی به هم میریزد، رابطهای به شکست میانجامد، یا مبتلا به بیماری کشندهایی میشوید و ناگهان وجودتان از خشم لبریز میشود. به شما بیادبی میکنند، دوستی سرتان کلاه میگذارد، اتومبیلتان خراب میشود و خشم در شما میجوشد. خشمگین شدن، سادهتر از تجربه دردی است که در زیر خشم نهفته است.
راه خشم، کم مقاومتترین و پر مسافرترین راه است. خشم، قهر، از تنفر به خود پیچیدن، عیب جویی و تشنه انتقام بودن، همگی دردی رامیپوشانند که به اندازهای شدید است که نمیتوان به آن نزدیک شد. تا هنگامی که دردشناسایی و تجربه نشود، پیوسته خشم و افسردگی ایجاد میشود.
راه پر مسافر:
- هربار که احساساتی میشوید – اندوهگین، خشمگین، حسود، هراسان – از خود بپرسید: ” آیا میخواهم از همان راهی بروم که بیشتر افراد میروند؟ خودم را ابراز و مطابق معمول عمل کنم، یعنی فریاد بزنم، قهر کنم، گریه کنم؟ و …”
یا
- راه کم مسافرتر را میروم و آنچه را در بدنم جاری است، حس میکنم و میبینم که این حسها در کدام بخش از دستگاه انرژی هستند؟ اگر تصمیم گرفتید که راه خلوتتر را برگزینید، به خود بگویید “ به خودم اجازه میدهم که این احساسها را حس کنم بیآنکه آنها را نشان دهم یا مطابق معمول عمل کنم “
هراس از موجی است که نمیتوانید بر آن سوار شوید و در آن خشم و افسردگی مسئله نیستند، بلکه نشانگر مسئله هستند. در زیر درد نهفته در زیر خشم، اقیانوسی از ترس جا دارد. این ترس، بزرگتر از ترس از تاریکی، حیوان درنده یا طرد شدن است. این ترس، هراس از زنده بودن است، هراس از تنها بودن، وصل نبودن و قادر نبودن به ادامه زندگی. این وحشت، واکنشی به شرایط خاص نیست. این وحشت، هراس از زندگی کردن در جهانی است که احساس میکنید برای آن آمادگی نداشتهاید و درآن ناتوان هستید. این وحشت دوام بیاورید. این وحشت، هراس از نابودی اجتناب ناپذیری است که در پیش است.
در زیر این ساز و کار عاطفی، منشا تمامی تجربههای دردناک نهفته است که همانا نبود حس ارزشمندی است. احساس میکنید برای خود، دیگران و جهان ارزشی ندارید. نبود حس ارزشمندی، منشا اصلی تمام دردهای عاطفی است.
- ارزشمند نبودن، ریشه گیاه است، وحشت از زنده بودن تنه درخت. این درد که جهان، آن گونه نیست که شما میخواهید، شاخهها را شکل میدهد. خشم و افسردگی گلها هستند.
https://vidafallah.com/product/%d8%af%d9%88%d8%b1%d9%87-%d8%b9%d8%b2%d8%aa-%d9%86%d9%81%d8%b3/
ممکن است ستایشگران، دوستان و خانواده پر مهری داشته باشید. شاید به هدفهایتان رسیده باشید. اما حس ارزشمند نبودن که در زیر این ساز و کار پیچیده عاطفی نهفته است، ربطی به موفقیت یا نبود موفقیت ندارد و مستقل است . این حس، پیوسته موجب وحشت، درد عاطفی، خشم و افسردگی میگردد.
نمیتوان با دگرگون کردن جهان بیرون، آن را از ریشه درآورد. هیچ مقدار کار کردن، به موفقیت رسیدن و ستوده شدن، بر آن تاثیری ندارد. هیچ اندازه محبت، یارهای مهربان یا پشتیبانی نمیتواند آن را از بین ببرد.
- حس ناامنی و بی ارزشی، ریشه حس ناتوانی است. تلاش برای دستیابی به قدرت بیرونی، یعنی توانایی بهرهبرداری و کنترل دیگران، به منظور پر کردن همین جای خالی درونی و جبران حس ارزشمند نبودن است. راه تکاملی تازه نژاد بشر، به درون نگریستن و یافتن منابع ناامنی و درمان آنهاست. این هدف قدرت حقیقی، یعنی هماهنگی شخصیت با روح، است. عواطف شما تابلوهای راهنمایی هستند که بخشهایی را که نیاز به درمان دارند، نشان میدهند.
آنها هم چون چراغهایی هستند که در شب تاریک جاده را روشن میکنند. آنها برنامههای تلویزیونی هستند که مخصوص شما ایجاد شده اند تا اطلاعاتی را که برای رشد معنوی لازم دارید، در اختیارتان بگذارند. عواطف هم چون چراغهایی هستند که در شب تاریک، جاده را روشن میکنند.
هشیاری عاطفی و رشد معنوی با همدیگر پرورش مییابند. با هشیار شدن نسبت به تمامی احساسهایتان، در همه هنگام، در مسیر رشد معنوی گام بر میدارید. نمیتوانید این مسیر را طی کنید و نسبت به عواطف خود ناهشیار باقی بمانید.
- ناآگاهی به عواطف، موجب میشود در اختیار بخشهایی از وجود که عواطف شما را شکل میدهند، قرار گیرند.
احساسهایی که در سطح بدن جاری میشوند، این بخشها را در اختیار شما قرار میدهند.
برگرفته از کتاب قدرت حقیقی
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: