نه قویترین گونه های زیستی باقی می مانند و نه باهوش ترین شان. آنهایی بقا می یابند که بیش از همه نسبت به تغییر پذیرنده اند.
— داروین —
حتما شنیده اید که ما فقط از ۱۰ درصد از قابلیت های مغزمان استفاده می کنیم. اما براساس نظریه تکامل چنین چیزی به صرفه نیست. اگر نظریه تکامل (فرگشت) داروین را به عنوان بهترین نظریه علمی موجود درباره منشا انواع گونه های زیستی پذیرفته باشید، می دانید که عجیب است اگر مغز پیچیده انسان که حاصل میلیاردها سال تکامل است فقط به صورت محدودی مورد استفاده قرار بگیرد.
البته علوم اعصاب، امروزه نشان می دهند که ساده ترین افکار ما نیز شبکه های عصبی گسترده ای را در بخش های مختلف مغز فعال می کنند. برای مثال، زمانی که به کلمه «کباب» فکر می کنید، بخش های زبانی مغز در نیمکره چپ مغز فعال می شوند، نواحی مربوط به صدای کلمه «کباب» نیز در بخش های مربوط به آوای کلمات فعال می شوند، علاوه بر اینکه در بخش های مربوط به پردازش بصری نیز فعالیت هایی دیده می شود که به تصویر ذهنی از کلمه «کباب» مربوط است و بخش هایی که به مزه، بو و یا حتی خاطراتی که این کلمه برایمان تداعی می کنند مربوط هستند. این مثال ساده ای از پیچیدگی و گستردگی فعالیت های مغزی ماست و به اینجا ختم نمی شود.
ولی اینکه گفته شده ما از ۱۰ درصد قابلیت های مغزی مان استفاده می کنیم به این دلیل است که بدن ما اقتصادی عمل می کند. یادگیری و انجام هوشیارانه کارها مستلزم صرف انرژی زیادی در بدن است و این به لحاظ زیستی به صرفه نیست. به همین دلیل هم ما بعد از مدتی دوچرخه سواری، رانندگی، غذا خوردن، صحبت کردن و بسیاری از کارهای روزمره مان را به طور اتوماتیک و ناهوشیارانه انجام می دهیم. و بدین جهت است که ما نسبت به تغییر اینرسی داریم. چون تغییر هزینه بر است و برای آن باید بدن انرژی و سوخت اضافی مصرف کند.
«عادت» های ما، حکم لامپ های کم مصرف را برای بدن دارند. آنها انرژی کمتری برای انجام از ما می گیرند.
اما چه تعداد از عادت های ما به نفع ماست؟ در جهت رشد و استعلای ماست؟ چه تعداد از آنها در جهت حفظ سلامتی جسمی و روانی ماست؟ و چه تعداد از این عادت ها اصلا انتخاب خود ماست؟
آیا جایی که اکنون در آن هستید و مسیری که در آن قرار گرفته اید شما را به سمت بهتر شدن هدایت می کند؟
و در انتهای این مسیر چه آینده ای انتظارتان را می کشد؟ این آینده تصویری امیدبخش دارد یا ترسناک؟
زمان سریع می گذرد و اگر تغییر را به تعویق بیاندازید، فقط در جا نمی زنید، بلکه پایین و پایین تر می روید.
مکانیزم های مخلتفی برای تغییر(یادگیری) شناخته شده اند، از جمله شرطی سازی یا تقویت مثبت و منفی، تکرار و هیپنوتیزم را می توان نام برد.
در اینجا به توضیح تقویت مثبت و منفی بسنده می کنیم.
تقویت کردن به معنای ایجاد انگیزه در جهت انجام یک فعالیت است. حال این انگیزه می تواند مثبت و تشویقی باشد یا منفی و بازدارنده. مثالی از تقویت مثبت زمانی است که فرزند شما نمره ۲۰ میگیرد و شما به او جایزه می دهید. با جایزه دادن، شما او را به تلاش برای دوباره ۲۰ گرفتن تشویق می کنید و برمی انگیزانید.
و مثالی برای تقویت منفی زمانی است که شما با اتومبیل تان از سرعت ۱۲۰ کیلومتر سریعتر می رانید و اتومبیل شما شروع به بوق زدن می کند. شما به تدریج به علت این اخطار ناخوشایند، هربار که نزدیک به سرعت ۱۲۰ کیلومتر می رانید، هوشیار می شوید تا از ۱۲۰ عبور نکنید. از این روش، شما بدون نیاز به مشاور یا روانشناس می توانید برای ایجاد عادت های مطلوب جدید یا کنار گذاشتن عادت های نامطلوب قبلی استفاده کنید. البته این از ابتدایی ترین روش های تغییر است و تغییر به این بحث ختم نمی شود.
نوشته مارال شیخ زاده
ادامه دارد…
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: