تحقیقات حاکی از این است که تعادل میان برخوردهای مثبت و منفی در یک رابطه زناشویی، عامل کلیدی و مهمی در سلامت و موفقیت عاطفی آن ازدواج است. در ازدواج های موفق به نظر می رسد نوعی ترموستات عاطفی وجود دارد که این تعادل را برقرار می کند. برای مثال، زمانی که هر یک از طرفین رابطه – در رابطه سالم – شروع به بدگویی و تحقیر طرف مقابل می کنند، آنها بعد از این رفتار آن را با مقدار زیادی رفتار مثبت جبران می کنند – شاید این کار را بلافاصله انجام ندهند اما به زودی دست به جبران خواهند زد.
آنچه واقعا زوج های خوشبخت را از آنهایی که مشکلات زناشویی عمیقی دارند متمایز می کند، تعادل سالمی است که بین احساسات مثبت و منفی شان در ارتباط با هم برقرار است.
زوج هایی که سریع هیجانی می شوند برای مثال، از طریق دادن عشق و احساس زیاد بعد از دعواهای مکرر شان این تعادل را ایجاد می کنند. البته منظور از تعادل، تساوی ۵۰-۵۰ نیست. بخشی از تحقیقات من درباره میزان زمانی است که زوج ها به دعوا با یکدیگر می پردازند، در مقایسه با میزان زمانی که به شکلی مثبت با هم ارتباط برقرار می کنند – مثل نوازش کردن، لبخند زدن، تعریف کردن از هم، خندیدن با هم و … . در طول این تحقیق متوجه شدم که نسبت مشخصی میان میزان تبادلات مثبت و منفی در یک رابطه پایدار وجود دارد، صرف نظر از اینکه این پایداری به چه شکلی برقرار شده باشد.
این نسبت جادویی ۵ به ۱ است. تا زمانی که به ازای هر بار دعوا یا مشکلات ارتباطی ۵ بار تبادل عاطفی مثبت میان زن و شوهر برقرار شود، ازدواج آنها در طول زمان پایدار می ماند. در مقابل، آن زوج هایی که به سمت طلاق پیش می روند، تبادلات مثبت بسیار کمتری از این میزان و در قیاس با تبادلات منفی دارند.
نشانه های هشدار دهنده ازدواج در خطر چیست: چهار نشانه
اگر شما در میانه یک رابطه آسیب دیده و ازدواج در خطر قرار گرفتهاید، ممکن است به نظرتان برسد که مشکلات شما غیر قابل حل هستند. اما در واقع ازدواج های مشکل دار در یک وجه به یکدیگر شبیه اند: آنها از مسیر مشابه و معینی سراشیبی به سمت جدایی را طی می کنند.
اگر بتوانیم پیش بینی کنیم که چه هیجانات و رفتارهایی منجر به مشکلات ارتباطی در ازدواج می شوند می توانیم به شکل موثرتری شانس پایدار ماندن ازدواج مان را بیشتر کنیم. از طریق مشخص کردن عواملی که پایداری ازدواج را به خطر می اندازند زوج ها می توانند راهشان را به سمت خوشبختیای که در شروع رابطه حس می کردند پیدا کنند.
در ادامه چهار نشانه ای که باعث اخلال در برقراری ارتباط طرفین یک ازدواج با یکدیگر می شود و ازدواج در خطر می اندازد را معرفی می کنیم. هرچقدر این نشانه ها بیشتر و بیشتر در یک رابطه نمایان شوند، زن و شوهر به شکل شدیدتری احساسات منفی و تنش را در ازدواج شان احساس می کنند. در نهایت آنها نسبت به یکدیگر و تلاش طرف مقابل برای برقراری صلح و آرامش بی تفاوت می شوند. با ورود هر نشانه به رابطه، مسیر برای نشانه بعدی هموار میشود، و یکی بعد از دیگری ازدواجی که با امید و آرزو شروع شده بود را تهدید و تخریب می کنند.
اولین نشانه : نقد
وقتی علیرضا و نسترن، بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه با هم ازدواج کردند، به زودی برایشان مشهود شد که تصورشان از مقتصد بودن با یکدیگر متفاوت است. نسترن دائما از نحوه خرج کردن علیرضا شکایت می کرد، و بعد از مدتی متوجه شد که نه تنها حرف هایش تاثیر مثبتی روی نحوی رفتار همسرش ندارد، بلکه تاثیر مخرب این حرف ها بر رابطه شان قریب الوقوع بود: او به جای شکایت کردن از رفتار و نحوه عملکرد علیرضا، خود او را مورد انتقاد قرار می داد.
در ظاهر، شاید به نظر تفاوت زیادی میان این دو حالت شکایت کردن و انتقاد کردن وجود نداشته باشد. اما انتقاد کردن شامل حمله به شخصیت فرد مقابل است به جای زیر سوال بردن یک رفتار او. این نقد کردن معمولا با سرزنش همراه می شود. زمانی که نسترن به علیرضا می گفت، «تو فقط به فکر خودتی» او به خود علیرضا ایراد می گرفت و نه رفتار او، و این شیوه درستی از نقد نیست.
از آنجایی که زوج های کمی هستند که بتوانند به طول کامل از انتقاد کردن از یکدیگر بپرهیزند، این نشانه و هشدار معمولا در بسیاری از روابط به ظاهر سالم هم وجود دارد. یک دلیلش این است که نقد کردن فاصله کمی با شکایت کردن دارد و اگرچه شکایت کردن یکی از سالم ترین تبادلاتی است که در یک ازدواج می تواند رخ دهد اما نقد کردن این طور نیست. در مورد شکایت کردن، ابراز ناراحتی و مخالفت به جای سرکوب احساسات خود، باعث قوی تر شدن رابطه در دراز مدت می شود.
مشکلات از آنجایی شروع می شوند که شما احساس می کنید شکایت هایتان نادیده گرفته شده اند و همسرتان رفتار نامطلوبش را تکرار می کند. در طول زمان، ممکن است شدت و تعداد این شکایت ها بیشتر و بیشتر شود. با هر شکایت بعدی، شما به احتمال بیشتری از مخزن شکایت های قبلی حل نشده تان مواردی را دوباره و چند باره بیرون می کشید و آنها را تکرار می کنید. در نهایت شروع می کنید به سرزنش کردن همسرتان و انتقاد از شخصیت او به جای شکایت از رفتاری به خصوص در او.
یک نوع رایج از نقد به این صورت است که فهرستی طولانی از شکایت ها را برای همسرمان طرح کنیم. در این صورت معمولا فرد شکایت کننده هر آنچه در چنته دارد را به سمت همسرش نشانه می گیرد. روش دیگر این است که همسرتان را متهم به خیانت یا غیرقابل اعتماد بودن کنید: «من بهت اعتماد کرده بودم که می تونی از پس حساب و کتاب زندگی بر بیای و تو منو مایوس کردی! بی خیالی تو منو دیوانه می کنه!» در مقابل، شکایت کردن لزوما فرد مقابل را مجرم یا مقصر جلوه نمی دهند. شکایت کردن بیشتر نشانه نارضایتی فرد از موقعیتی است که در آن قرار گرفته اند.
انتقاد کردن معمولا همراه با تعمیم دادن است. نشانه ای از اینکه شما از شکایت به انتقاد تغییر موضع داده اید استفاده از عبارتهای مطلق گویانه ای مثل «تو هیچ وقت» یا «تو همیشه» در جملاتی که می گویید است:
شکایت: «ما اونقدر که من دوست دارم با هم بیرون نمی رویم.»
نقد: «تو هیچ وقت من رو بیرون نمی بری.»
انتقادگر بودن می تواند ناهوشیارانه شروع شود و معمولا نمودی از خشم جمع شده و حل نشده است. انتقادگری یکی از مکانیزم های خود-تخریبی طبیعی و ذاتی در همه روابط است. مشکلات زمانی ایجاد می شوند که نقدهای ما نسبت به هم مکرر و متعدد می شوند. زمانی که این اتفاق می افتد این زمینه ساز نشانه بعدی است که ازدواج را به سمت شکست می کشاند.
نشانه دوم : تحقیر
بعد از اولین سالگرد ازدواج شان، نسترن و علیرضا هنوز مسائل مالی حل نشده ای داشتند. متاسفانه، دعواهای آنها بسیار مکررتر و شخصی تر شده بود. نسترن نسبت به علیرضا احساس دلزدگی می کرد. در اوج یکی از دعواهای شدیدشان، او گفت: «چرا اینقدر بی مسئولیتی؟» علیرضا که از نقدهای تند نسترن خسته شده بود پاسخ داد: «ساکت شو. تو خیلی خسیسی. نمی دونم چی شد که من تو رو انتخاب کردم.» دومین نشانه – تحقیر- وارد صحنه شد.
آنچه تحقیر و انتقاد را از هم جدا می کند نیت به توهین کردن و آسیب زدن به طرف مقابل در اولی است. در این حالت، از طریق کلام و زبان بدن، شما توهین را مستقیم به سمت همسرتان نشانه می روید. آنچه چنین رفتارهای تحقیرآمیزی را تشدید می کند، افکار منفی درباره طرف مقابل است – اینکه او احمق، دست و پا چلفتی یا به درد نخور است. به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم، این پیام به طرف مقابل داده می شود.
زمانی که این اتفاق افتاد، آنها نمی توانستند به یاد بیاورند که اصلا چه شد که در وهله اول به هم علاقه مند شدند. در نتیجه، این دعوا باعث شد آنها دیگر از هم تعریف نکنند یا علاقه و تحسین از یکدیگر را به هم ابراز نکنند. نقطه عطف این رابطه آسیب زدن به یکدیگر شده بود.
آنچه نسترن و علیرضا تجربه کرده بودند چیز عجیبی و نامعمولی نبود. زمانی که تحقیر در یک رابطه ایجاد می شود، شما به تدریج شروع به فراموش کردن ویژگی های مثبت همسرتان می کنید، لااقل زمانهایی که از او ناراحت یا عصبانی هستید. نمی توانید مورد مثبتی در او پیدا کنید. این از بین رفتن حس مثبت لحظه ای علت مهمی است برای اینکه تحقیر را به طور جدی در رابطه زناشویی ممنوع کنیم.
تشخیص اینکه چه زمانی شما یا همسرتان در حال تحقیر یکدیگرید راحت است. چند مورد از نشانه های رایج آن عبارتند از :
+ ناسزا و فحش دادن
+ شوخی های تند آسیب زننده
+ مسخره کردن
+ زبان بدن همراه با بی احترامی و استهزا
به راحتی ممکن است با همسرتان انتقادگرانه رفتار کنید، و ممکن است این انتقادها را هر از گاهی همراه با تحقیر ابزار کنید، این حتی در موفق ترین روابط هم ممکن است رخ دهد. با این حال، اگر این تحقیر و آسیب زدن در رابطه شما به صورت یک مشکل تکراری اتفاق بیافتد، بهترین روش برای حل آن این است که از مشاجرات با همسرتان به عنوان روشی برای مقابله به مثل یا نشان دادن برتری خود استفاده نکنید. رابطه شما در صورتی بهبود می یابد که به جای حمله به شخصیت او، به طرح شکایت از موضوعی مشخص بسنده کنید.
سومین نشانه : تدافعی شدن
زمانی که تحقیر کردن وارد رابطه شد، ازدواج علیرضا و نسترن از بد هم بدتر شد. زمانی که هریک از آنها همراه با تحقیر با دیگری رفتار می کرد، دیگری به شکلی تدافعی پاسخ می داد، که این اوضاع را وخیم تر می کرد. در این حالت هر دوی آنها احساس قربانی بودن داشتند – و هیچ کدام قصد نداشت مسئولیت درست کردن شرایط را بپذیرد.
اینکه تدافعی رفتار کردن پاسخی رایج در مشاجرات زن و مرد است یکی از دلایل خطرناک بودن این نشانه است – فرد «قربانی» هیچ اشکالی در نشان دادن رفتار تدافعی نمی بیند. اما رفتار تدافعی به جای حل مشکلات، به آنها شدت می دهد. اگر شما تدافعی رفتار می کنید، در واقع دارید به مشکلات ارتباطی تان دامن می زنید. خود را با نشانه های تدافعی رفتار کردن آشنا کنید تا بتوانید آنها را در مواقع لازم به خوبی شناسایی کنید:
+ نپذیرفتن مسئولیت . صرف نظر از اینکه اتهاماتی که همسرتان به شما می زند چیست، شما اصرار دارید که مقصر نیستید.
+ بهانه تراشیدن. ادعا می کنید که شرایط بیرونی و ورای اختیار شما باعث اتفاقی شده که پیش آمده است.
+ مخالفت کردن با ذهن خوانی منفی. گاهی اوقات همسر شما فرض هایی درباره، نیت، رفتارها و احساسات شخصی شما می کند. زمانی که این ذهن خوانی به شکلی منفی انجام شده باشد، می تواند تدافعی بودن را در شما برانگیزاند.
+ شکایت دو سویه. شما پاسخ شکایت همسرتان (یا نقد او را) با یک شکایت یا نقد از او می دهید و گفته او را کاملا نشنیده می گیرید.
+ خود را تکرار کردن. به جای تلاش برای درک نقطه نظر طرف مقابل، افرادی که در این روش خبره شده اند معمولا موضع شان را تکرار می کنند، دوباره و دوباره. هر دو فکر می کنند که آنها حق دارند و درک طرف مقابل فایده ای ندارد.
اولین قدم در جهت خروج از حالت تدافعی این است که دیگر صحبت های همسرتان را به عنوان حمله در نظر نگیرید بلکه به عنوان اطلاعاتی در نظر بگیرید که با شدت زیادی در حال ابراز کردنشان است. سعی کنید او را درک کنید و احساسش را متوجه شوید. این البته زمانی که احساس مورد حمله قرار گرفته شدن می کنیم دشوار خواهد بود اما نتایج آن در روابط شما معجزه آسا هستند. اگر شما، وقتی که همسرتان انتظار پاسخی تدافعی از جانب شما دارد، حقیقتا پذیرنده باشید، او به احتمال کمتری به نقدتان ادامه می دهد یا زمانی که مخالفتی پیش می آید با تحقیر رفتار می کند.
چهارمین نشانه: بی تفاوت شدن
علیرضا که از حمله های نسترن به ستوه آمده، دیگر به او پاسخ نمی دهد، حتی پاسخی تدافعی. ازدواج آنها که پر از ارتباطات ضعیف و آسیب رسان بود اکنون با از بین رفتن رابطه دو طرفه در حال ویرانی است. زمانی که علیرضا دست از گوش دادن به حرف های نسترن برداشت، از نو ساختن رابطه آنها بسیار دشوارتر شد. به جای مشاجره درباره مسائلی مشخص، هر برخورد میان آن دو همراه بود با فریادهای نسترن بابت بی توجهی علیرضا نسبت به او: «تو هیچ چیز نمی گی. فقط نشستی اونجا. مثل این میمونه که دارم با دیوار صحبت می کنم.»
فردی که بی تفاوتی را بر می گزیند در واقع خودش را مثل دیواری سنگی نشان می دهدکه هیچ راه نفوذی به آن نیست. معمولا فردی که شنونده است به فرد در حال صحبت کردن بازخورد نشان می دهد، به او هنگام گوش کردن به حرفهایش نگاه می کند و تایید هایی با بدن و کلام در جهت شنیدنش ارائه می دهد. اما فردی که بی تفاوت شده این بازخوردها را نمی دهد و تنها سکوت تحویل طرف مقابل می دهد.
افرادی که بی تفاوتی را در رابطه با همسرشان انتخاب می کنند عموما نمی دانند که این چه رفتار قدرتمند و بعضا خطرناکی است: این بی تفاوتی حاکی از مخالفت، فاصله گرفتن و غرور است. صحبت کردن با چنین فردی بسیار آزاردهنده است. مخصوصا اگر فرد بی تفاوت در رابطه شوهر باشد. اغلب مردها در مقابل سکوت همسرشان به لحاظ جسمی تحت تاثیر قرار نمی گیرند، اما در زن ها عموما ضربان قلب به شدت بالا می رود زمانی که همسرشان نسبت به آنها بی تفاوت رفتار می کند.
چهارمین نشانه لزوما به معنای پایان رابطه نیست. اما اگر تبادلات ارتباطی شما و همسرتان به این سطح رسیده باشد، خطر شکست ارتباطی برای شما بسیار بیشتر است – در این مرحله به لحاظ عاطفی انقدر آسیب دیده اید که به احتمال بیشتری به طلاق، جدایی و یا طلاق معنوی می رسید. اگر این بی تفاوتی شکل ثابت ارتباطی شما شود، باید تلاش زیادی برای نجات ارتباط تان انجام دهید.
منبع psycholgytoday.com
ترجمه مارال شیخ زاده
شرکت در دوره رابطه بدون خیانت
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: