مطالب این کتاب آمیخته اى است از ماجراهاى واقعى افرادى که با ارتقاء به سطوح برتر هشیارى،الهام ها،آرمان ها و اندیشه هاى اعجاز آمیز را به سوى خویش فراخوانده و با شایستگى دستیابى به موقعیت هاى برتر و بالاتر را در خود پدید آورند
نویسنده:وین دایر
مترجم محمدرضا آل یاسین
انتشارات هامون
در ذهنتان جایی برای آفرینش اعجاز واقعی در نظر بگیرید.
پس از آنکه شک و تردید را در مورد اعجاز واقعی از ذهنتان زدودید، بخش کوچکی از هشیاریتان را به آزمایش و تجربههایتان در این زمینه اختصاص دهید. من پس از اختصاص گوشهایی از ذهنم به عقاید و آرمانهای تازه، به قابلیت گسترش و پرورش و شکوفایی کمال خویش و نهایتا آفرینش اعجاز واقعی نایل آمدم.
روزی هنگام استحمام از ذهنم گذشت که نوشیدن الکل را کنار بگذارم و برای همیشه از شر آن خلاص شوم، البته به الکل چندان وابسته نبودم و نوشیدن آن مساله عمده زندگیم نبود. گاه و بی گاه پس از دویدن به کمی آبجو قناعت میکردم. در باطن احساس میکردم با آن اعتدال و سازگاری ندارم و باید از آن فاصله بگیرم. از خودم ( یا راهنمای درونم، آیکیس) پرسیدم: ” آیا می توانم از نخستین روز سال آینده الکل را ترک کنم.” این پرسش ساده در ذهنم به جولان در آمد و در قلمرو آن تاخت و تاز کرد و نهایتا پاسخی روشن و شفاف در دسترسم قرار گرفت: ” از امروز از نوشیدن اجتناب کرده و فردا دوباره این پرسش را مطرح کن. همین امروز و همین لحظه، لازم نیست به روزهای بعد فکر کنی.”
منطقه خاصی از ذهنم به پرسشهایی از این دست اختصاص دارد و در واقع راهنمای درونی من در این نقطه مستقر است. با او چون یاری نازنین و خردمند و گرانقدر رابطه برقرار کردهام و هر وقت به او و یا هدایت و دانش و حکمت و حمایتش نیاز داشته باشم احضارش میکنم. هرگز دست رد به سینه من نمیزند. توصیه میکنم این منطقه بی شکل و نامرئی را در ذهنتان در نظر بگیرید، با آن رابطه استوار برقرار سازید و به وقت نیاز از او مصلحت جویی کنید.
رهنمودهایی برای اجرای این چارچوب فکری:
هر روز با صدای بلند به خود خاطر نشان کنید که روحی هستید با یک جسم، و نه جسمی با یک روح و در این عرصه از حیات با هیچ محدودیتی روبهرو نیستید. با صدای بلند بگوئید: ” نیروی الهی که در همه چیز جاری است، در وجود من نیز جریان دارد، و آن قانون کیهانی که وقوع امور به ظاهر ناممکن را در تمام طول تاریخ این سیاره میسر کرده است هنوز موجود و پا برجاست و می تواند در دسترسم قرار گیرد.” این عبارت تاکیدی یاریتان میکند تا با امواج شگرف هستی هماهنگ و هم مختصات شوید و از قدرت بیکران آفرینش سود ببرید. نخست عبارت تاکیدی را به کار ببرید و سپس برای تحقق آن وارد میدان عمل شوید.
بپذیرید که فردی نا محدود هستید:
پس از آنکه منطقه اعجاز واقعی را در ذهنتان مستقر کردید و پذیرفتید که میتوانید هر زمان به اختیار به آنجا بروید، در دل بگوئید: ” من از قابلیتهای بی حد و کرانهای برخوردام.” نص صریح قانون حیات میگوید: ” هر چه در عرصه ذهن آفریده شود می تواند به صورت حقیقتی عینی و ملموس تجلی یابد.
زمانی اعتقاد داشتم که هنگام بازی تنیس نمیتوانم با پشت راکت به توپ بزنم. مادام که به این موضوع اعتقاد داشتم با همین نتیجه روبهرو میشدم. در حالی که اکنون این ساده ترین ضربه من است. عقیدهام را عوض کردم و حصوال آن را امکانپذیر دانستم. این باور جدید بر ادارکها و احساسهایم تاثیر گذاشت و جسم مرا به پیروی از این عقیده تازه واداشت. اکنون وقتی با گشت راکت به توپ میزنم اینکار برایم در حکم یک معجزه است. عکس این قضیه نیز مصداق دارد. اعتقاد به هر محدودیت، تاکید میکنم هر محدودیت بر تواناییهای شما اثر و اقتدار منفی دارد و موانعی را بر سر راه جریان طبیعی و مهر آمیز کاینات پدید میآورد و اجازه نمیدهد که اعجاز واقعی را در زندگیتان متجلی سازید.
نکته اینجاست که تنها و تنها شما از این توانایی برخوردارید که در ذهنتان کارهای حیرت انگیز بکنید. تنها کافی است که قصدی روشن و محکم برای آفریدن چیزی داشته باشید. این موضوع با شانس و اقبال ابدا میانهای ندارد. تنها کافی است بپذیرید که شما بخشی از نیروی الهی حاکم بر اجزاء و عناصر عالم هستی هستید.
در دوران کودکی احتمالا با قابلیتهای نهفته در درونتان بیشتر انس و الفت داشتید و در ساختن تخیل و تجسم ماهرتر بودید. د سالهای اولیه حیات نخست سینه رفتید، سپس قدم برداشتید، دویدید، از درخت بالا رفتید، و بدون توجه به میزان دشواری شنا، این فن را یاد گرفتید. میدانستید که از پساین کارها بر میآیید، این موضوع از ذهنتان آغاز شد و سپس بر ادراکها و احساسهایتان اثر گذاشت و زمینه را برای تحقق آن در جهان مادی فراهم کرد. هنگام یادگیری دوچرخه سواری مرتب زمین افتادید، اما رهایش نکردید، آفریننده جهان خویش بودید و هیچ محدودیتی در آنچه قصد داشتید بیافرینید وجود نداشت. چنانچه به یک بندر بروید و خود را در درون دریا بیندازید، وضعیت جسمانی شما به عنوان شناگر نسبت به شرایط جسمانیتان زمانی که شنا بلد نبودید ابدا تفاوتی ندارد بلکه اعتقاد شما به تواناییهایتان نقش عمده و اساسی به عهده دارد. این اصل در مورد راه رفتن ، بالارفتن از درختیا کوه وسایر کارها و مهارتهای شما صدق میکند. هنگامی که برای نخستین بار ایستادید هرگز به خود نگفتید: ” خیر، نمیتوانم برخیزم، فکر میکنم ژن لازم را برای ایستادن به ارث نبردهام.” هیچ فضایی در ذهنتان برای تردید وجود نداشت. نخست فکری به ظاهر نا ممکن را در ذهنتان ترسیم کردید و سپس به آن جامه عمل پوشاندید.
هنگام پیشروی در مسیر زندگی به منظور آفرینش اعجاز واقعی، چنانچه نسبت به تواناییهای خویش دچار تردید و تزلزل شدید به این نکته توجه کنید که توانایی راه رفتن از نظر بچهای که سینه خیز میرود به واقع یک معجزه است در حالی که شما پس از بزرگ شدن و رسیدن به سن بلوغ توانایی خود را برای دستیابی به کارهای به ظاهر “ناممکن” دیگر از دست دادید. اطرافیانتان از سر دلسوزی عدم توانایی و امکانات لازم را برای رسیدن به اهدافتان توجیه کردند و گفتند که: ” باید محدودیتها را بپذیرید” یا ” نمیتوانید این کار را بکنید.” و یا ” تو هم مثل پدرت هستی، او هم نتوانست این کار را بکند.” و این فهرست سر به فلک میکشد. این ایدهها در اعماق ضمیر باطنتان جا خوش کرد و با زنجیرهای ترس، کمبود و محدودیت شما را در قید خود گرفت و مقدرات شما را تعیین کرد. پس بکوشید دیگر بار به حال و هوای دوران بچگیتان باز گردید و بدون هیچ گونه محدودیت و ممنوعیت آفریننده جهان خود باشید.
برای این منظور ضرورت دارد اندیشههایی را که بر حسب عادت از سرتان میگذرد سرکوب کنید و بر برنامهریزیهای قدیمی و متعلق به مدتها پیش خط بطلان بکشید. این دگرگونی باید از ذهنتان آغاز شود. سپس میتوانید با زایاندن همه استعدادها بالقوه خویش و تبدیل شدن به آنچه در توانتان است به همه مرادهای دلتان برسید.
چرا نباید اعجاز واقعی بر زندگیتان حکمفرمایی کند؟
برگرفته از کتاب اعجاز واقعی