امروز میخوام درمورد چگونه حرف زدن در گفتگو های دو یا چند نفره براتون بگم نه سخنرانی کردن، که چطور سخنرانی کنیم؛ اینکه چطور با دیگران گفتگو کنیم، چگونه بشنویم و چگونه پاسخ بدیم.
چیزی که میتونه به بهبود دائمی ارتباط ما کمک کنه و قواعدی که لازمه هر کس از کودکی یاد بگیره، تمرین کنه و تقویت کنه در مسیر بهتر شدن و بهتر کردن روابطش. اینکه بدونیم گاهی اوقات در ارتباطات ما حتی در بهترین روابطمون دچار مشکلات، سوتفاهم ها و اختلافاتی میشیم که لازمه در اون شرایط خاص یک سری نکات رو رعایت کنیم. توی اون شرایط پامون رو روی ترمز بذاریم و بعضی از اقدامات رو انجام ندیم، بعضی از حرفها رو نزنیم و بدونیم که در اون شرایط خاص احتمالا حساسیت دو نفر بیشتره و به راحتی میتونیم آسیب بزنیم به یک رابطه ای که شاید مدت هاست سعی کردیم اونو بسازیم.
اینکه چطور حرف بزنیم رو باید یاد بگیریم و ببینیم که آیا پیامهایی که ما میدیم باعث رنجوندن فرد مقابل میشه یا نه، قادریم درونیاتمون رو منتقل کنیم بدون اینکه آسیب به کسی بزنیم؟ نظریه معروفی وجود داره به نام نظریه انتخاب که ویلیام گلسر در موردش مباحث گسترده ای رو داده و کلیدواژه های قشنگی وجود داره که میشه ساعت ها در مورد اونها صحبت کرد و آموزش دید و حتما میدونین که با دیدن آموزش های متعدد میتونیم توانمندی خودمون رو در گفتگو بالا ببریم.
مثلا در این نظریه گفته میشه این خود ما هستیم که تمام اعمال و رفتارمون رو انتخاب میکنیم. حتی احساساتمون رو، اینکه احساس بدبختی یا خوشبختی ما هم ناشی از نتیجه گیری ذهنی ما از واقعیت های زندگیمونه، بنابراین میتونیم نتیجه گیری هامون رو عوض کنیم تا احساس خوشبختیمون یا احساس بدبختیمون تغییر کنه. نکته اصلیش اینه که دیگران نمیتونن علت خوشبختی یا بدبختی ما باشن حتی اگه تلاش کنند هم نمیتونن. یعنی حتی ممکنه شما کسی رو ببینید که تمام سعیشو میکنه که فرزندش یک فرد خوشبختی باشه یا سعی خودشو میکنه که مثلا با از دست دادن پدرش، مادرش رو در یک منطقه خوب روانی حفظ کنه، نگهداره، همه جوره سعی میکنه خوشحالش کنه ولی اون فرد تا زمانیکه انتخاب نکنه که میخوام خوشحال باشم، قادر نیست از اون همه امکانات به نحو احسنت استفاده کنه.
بهرحال ما بیش از این چیزی که تصور میکنیم بر زندگی خودمون کنترل داریم؛ البته بیشتر اوقات این کنترل موثر و مناسب نیست. مثلا گاهی انتخاب میکنیم از رفتار فرزندمون یا همسرمون یا همکارمون ناراحت بشیم، حتی انتخاب میکنیم که با چه میزان و با چه شدتی ناراحت بشیم. شاید بعدش انتخاب کنیم که سر او داد بزنیم؛ که خب البته این کارها اوضاع رو بدتر هم میکنه. مهم اینه که بریم یاد بگیریم که با مردم چطور بهتر رفتار کنیم، گفتگو کنیم و به نتیجه برسیم. ما روی احساسات و درد و رنج خودمون کنترل بسیار بالایی داریم. ما به ندرت قربانی گذشته هامون هستیم، و حالا قراره یاد بگیریم که چرا رفتار میکنیم؟ چرا رفتار خاصی رو انجام میدیم؟ چگونه یک رفتار خاص رو انتخاب میکنیم؟
اینکه هر چیزی که از ما سر میزنه یک رفتاره، غذا خوردن یک رفتاره،د دعوا کردن با کسی، آهسته یا تند راه رفتنمون هم یک رفتاره، خشمگین شدن و داد زدن، حتی افسرده شدن و مضطرب شدن، قهر کردن و خرید کردن، پس انداز کردن، شنونده بودن و … همه اینها رفتارهاییه که ما میتونیم انتخاب کنیم کمتر یا بیشتر انجامشون بدیم یا اصلا انجامشون ندیم! رفتارهاییه که ما میتونیم تنظیمشون کنیم، اینها از درون ما صادر میشن و هر کدوم از رفتارها معطوف به هدفی خاص هستن.
طبق نظریه گلسر هدف هر رفتار ارضای یکی از 5 نیاز اساسی ما هست؛ نیاز بقا، عشق و تعلق خاطر، قدرت، آزادی و تفریح. ما مدام در حال ارضای یکی از این نیازهامون رفتاری رو انجام میدیم. حداقل یکی از نیازها با انجام یک رفتار ارضا میشه.
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید:
4 پاسخ
سلام متشکر از آموزشهای بسیار مفیدتون.
سلام خانم دکتر عزیز وقت به خیر
سپاس گزارم از نکته های عالی و خوبتون.
سلام
این خودماهستیم که تمام اعمال ورفتارمان راانتخاب میکنیم،،حتی احساساتمان را..
گاهی ماانتخاب می کنیم از رفتارفرزندمان،، یاهمسرمان،، یاهمکارمان ناراحت بشیم
حتی انتخاب می کنیم به چه میزان وبا چه شدتی..
تشکر استاد عزیز
بسیار عالی ممنونم از بازخوردت