علیرغم نهایت تلاشمان برای این که وقت را به طور مؤثر تنظیم کنیم، و علیرغم شیوههای فراوان صرفهجویی زمانی که برای آسانتر کردن زندگیها طراحی شدهاند، اغلب به نظر میرسد زندگیهای ما کاملا انباشته است.
روزهایمان را با فعالیتها، با این فکر که هریک از آنها بسیار مهم و کاملا ضروری است، پر میکنیم.
واقعا برای هر دقیقهی روزمان برنامه میگذاریم.
میگوییم وقت آزاد میخواهیم، اما تعداد کمی از ما میتوانیم سرعتمان را کم کنیم و حتی برای یک لحظه آرام بنشینیم.
مثل کامپیوتر، در چند کاره بودن ماهر میشویم و با تردستی، سه یا چهار کار را در آن واحد انجام میدهیم.
جایی برای اشتباه در هیچ یک از آنها باقی نمیگذاریم. خدا نکند تلفن همراه در بین راه رسیدن به اداره خراب شود. اگر خراب شود، نمی توانید به دفتر کارتان خبر بدهید که فایلی که برایشان ارسال کردهاید را به موقع دریافت کنند.
برای اغلب مردم، در واقع چنین وسایل صرفه جویی زمانی از قبیل کامپیوترها، اپلیکیشن های شبکه های اجتماعی، پیام های صوتی، خدمات مخابراتی، یا مودم های پرسرعت، استرس زمانی بیشتری خلق می کنند تا اینکه اصلا نباشند.
شاید با ده دقیقه صحبت با تلفن در مسیر خانه به جای صحبت تلفنی بعد از شام در خانه، در وقت صرفه جویی کنیم.
ولی بعد از شام، تلفن دیگری میزنیم و زمانی که برای صرفهجویی آن زحمت کشیده بودیم را از دست میدهیم.
به جای آنکه سریعتر به هدفهایمان برسیم، هدفهای بیشتری تعیین میکنیم که دائما برای سریعتر رسیدن به آنها به خود فشار میآوریم، در نتیجه عقبتر و عقبتر میمانیم.
کجاست زمانی که صرفهجویی کردیم؟ کی آن را پس میگیریم؟ کی قرار است از زندگی لذت ببریم؟ آیا از قرار معلوم، علت تمام این کارهای ما این نیست؟
متاسفانه، مشکل، اساسی تر از عدم استفادهی صحیح از ابزارهای صرفهجویی زمانی است. احساس شتاب داشتن تمام زندگی ما را اشباع میکند. موفقیت خود را در زندگی براساس میزان کارایی و تواناییمان برای ماندن در راس همهی اینها ارزیابی میکنیم. سلامت اقتصادیمان را بر مبنای افزایش تولید خود ارزیابی میکنیم. خیلی از ما ناخودآگاه ذهنیت تحت فشار بودن را به کودکان خود القا میکنیم. علاوه بر یادگیری خواندن و نوشتن، خیلی از کودکان مشغول تنیس، شنا، موسیقی، ژیمناستیک، باله، و فوتبال هستند؛ اغلب در آن واحد، پشت سرهم و ساعتی بعد از دیگری.
وقتی سرعت خود را متناسب با زندگی کاهش دهید، تلقی تان از آن تغییر می کند. زندگی سالم تر و آسان تر می گردد. هوشمندانه و عاقلانه تر از پیش کار می کنید.
درک خواهید کرد که اکثر رویدادها بیش از آنچه قبلا تصور می کردید اساسی هستند، غیر ضروریاند و می توانند به تعویق بیفتند، به بایگانی سپرده شوند، یا حتی به آنها توجه نشود.
زندگی کردن متناسب با سرعت زندگی به ما کمک می کند اولویت ها را در زندگی به طریقی مؤثرتر و پرنشاط تر تنظیم کنیم. به جای آنکه منتظر شویم وقتی همه چیز بالاخره تمام شد (که هیچ وقت نمی شود) از زندگی لذت ببریم؛ می توانیم بیاموزیم از طی کردن آن لذت ببریم، نه آنکه صرفا چشم به مقصد نهایی داشته باشیم.
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: