یک گام ساده برای رسیدن به موفقیت

اگر کتاب مرا خوانده باشید و یا وبلاگ مرا دنبال کنید، می دانید که من سالهای زیادی را صرف رشد و پیشرفت در شغلم کرده ام و در نهایت همه بحران های پنهانی که هزاران شاغل هر روزه با آن ها دست و پنجه نرم می کنند را تجربه کرده ام. باید بدانید که برای سالهای سال، صرف نظر از اینکه چه روشی را برمی گزیدم، نمی توانستم از این چالش ها رها شوم (و یا روشی عملی و کاربردی برای روبه رویی با آنها پیدا کنم).

در زمانی که در پایین ترین نقطه زندگی حرفه ایم قرار داشتم، هیچ گاه حدس نمی زدم که بعد از تمام ناراحتی هایی که با آنها روبرو شده بودم، بتوانم حرفه ای هیجان انگیز و موفق برای خود بسازم که همه نقاط مهم و معنادار زندگی ام را به هم بپیوندد.

اکنون که به گذشته شغلی ام نگاه می اندازم، می توانم تنها قدم ساده اما مهمی که تا 40 سالگی برنداشته بودم که می توانست زندگی ام را متحول کند را به وضوح شناسایی کنم. علی رغم اینکه از کمک های درستی برخوردار بودم و همه گام های درست در مسیر موفقیت را برداشته بودم، باز هم نمی توانستم شغلی رضایت بخش و همراه با موفقیت برای خود داشته باشم. آشفته و بی روحیه بودم و با خود فکر می کردم، “شاید اشکالی دارم و عیب از من است، شاید هرگز نمی توانم رضایت و خوشحالی شغلی را تجربه کنم.”

بالاخره، بعد از مدتی درگیر شدن در آن جریان فکری، تصمیم گرفتم که تسلیم این طرز فکر نشوم. با خودم عهد بستم که اقدامی کاملا متفاوت برای کسب رضایت شغلی کنم. من در این مقطع به خود اجازه دادم تا بزرگ تر از همیشه فکر و آرزو کنم، بدون هیچ محدودیت و مانع ذهنی، بدون اینکه بیاندیشم که این فکر و آرزوی بزرگ چطور عملی و ممکن است. من خود را به این طرز فکر متعهد کردم که هرچقدر هم فکر و آرزویم عجیب و غیرواقعی به نظر می رسید، و یا با وجود چیزهایی که باید برای رسیدن به آن از دست می دادم، باز هم باورم به اینکه به آن آرزو می رسم را حفظ کنم و با همه نیرو در مسیر رسیدن به آن تلاش کنم.

این همان گام ساده ای بود که همه چیز را متحول ساخت: اینکه به توانایی هایم ایمان داشته باشم و باور کنم که می توانم اثری که می خواهم را بر جا بگذارم. اینکه تمرکزم نه به آنچه اکنون هستم باشد، بلکه به آن چیزی باشد که می توانم باشم.

اکنون، با هریک از دانشجویانم و در هر کارگاه یا کلاسی که برگزار می کنم، بر این پیام اساسی تاکید می کنم: شما بسیار بیش از آنچه تصور می کنید توانایی دارید، ولی تا زمانی که باورهایتان را اصلاح نکنید نمی توانید این توانایی ها را در خود بالفعل سازید.

حال، ما چگونه می توانیم این گام ساده را بر داریم و والاترین اثری که می توانیم را برجای بگذاریم؟

در اینجا چند روش برای اینکه شما این جهش را انجام دهید ارائه کرده ایم:

ابتدا خود را عمیق و صادقانه بشناسید. من گاهی شگفت زده می شوم از اینکه وقتی با افراد متخصص در مشاغل مختلف صحبت می کنم و می بینم که آنها ساده ترین سوالات درباره خود را نمی توانند پاسخ دهند و هنوز نمی دانند که چه می خواهند. این یک واقعیت ثابت است : شما نمی توانید شاد باشید یا به موفقیت زیادی دست یابید اگر خودتان و یا خواسته هایتان را به درستی نشناسید. از امروز سعی کنید رابطه با خودتان را عمیق تر کرده و خود را بهتر از هرکسی بشناسید.
متنقد ناامن درون تان را ساکت کنید. منتقد درون شما نمی خواهد به شما اجازه دهد که از محدوده های امن تان پا فراتر بگذارید، زیرا او بسیار وحشت زده است. اما شما بسیار بیش از آنچه منتقد درون تان می بیند قابلیت دارید. به خود اجازه دهید که بزرگ فکر کنید و با قابلیت های واقعی خود ارتباط برقرار کنید.
بدانید که شما هم مانند دیگر مردم جهان می توانید شگفتی بیافرینید. ده نفر در جهان پیدا کنید که کار رویایی شما را دنبال می کنند و سعی کنید درباره موفقیت هایشان از آنها سوال بپرسید. متوجه خواهید شد که این افراد قابلیتی ذاتی و خارق العاده ندارند. آنها هم مانند شما افرادی عادی هستند که توانسته اند بر تفکر محدود کننده و سابقه و چالش هایشان غالب شوند. ولی همه آنها یک ویژگی مشترک دارند: آنها پیرو این باور هستند که می توانند تغییری اساسی در جهان ایجاد کنند.
محدوده هایتان را مشخص کنید. به وضوح مشخص کنید که چه افراد یا چیزهایی مانع شما برای باور کردن رویاهایتان می شوند. لایه های اطرافتان را بشکافید تا همه منفی باف های اطراف تان را شناسایی کنید، کسانی که در زندگی و شغل تان انرژی را از شما می گیرند. آنها را شناسایی کنید و سپس در برابر گفته های این افراد خود را هوشیار و مقاوم سازید، تا بتوانید رویاهایتان را تا زمانی که بالفعل نشده اند حفظ کنید.
شکاف ها را از میان بردارید. همه ما شکاف هایی در مسیر رسیدن به رویاهایمان داریم. شکاف هایی دانشی، مهارتی، شخصی و مانند آن. این شکاف ها باعث می شوند احساس کم ارزشی و بی لیاقتی برای رسیدن به رویاهایمان داشته باشیم. این شکاف ها را شناسایی کنید و مشخص کنید چه چیزهایی را باید بخوانید، یاد بگیرید و یا کسب کنید تا بتوانید رویایتان را محقق سازید. از همین حالا شروع به یادگیری و کسب مهارت کنید. در بدترین حالت، شما دایره دانش و مهارت تان را گسترده تر ساخته اید.
بدانید که اگر پیش نروید، در انتها تنها بهانه تراشی خواهید کرد و نتیجه ای جز پشیمانی نخواهید گرفت. یک روز از زندگی تان را صرف این کنید: ببینید به چه دلایلی فکر می کنید آرزوی بزرگ شما نمی تواند محقق شود. برای بسیاری از مردم ممکن است پول یا نیازهای خانوادگی این دلایل باشند. من بعد از اینکه با هزاران نفر در این زمینه کار کردم، مشاهده کردم که این پول نیست که ما را از رسیدن به رویاهایمان باز می دارد – بلکه ترس از ریسک کردن، خسران و ناشناخته هاست. برای یک روز، وانمود به این باور کنید که همه دلایلی که شما را از رسیدن به رویاهایتان باز می دارند تنها بهانه هایی “توخالی” هستند که توسط ضمیر آسیب پذیر شما ساخته شده اند، زیرا ضمیر باطنی شما از رشد شما می ترسد. اگر بتوانید دریابید که اینها صرفا بهانه هایی برمنبای ترس هستند، چگونه در سال جدید عمل خواهید کرد؟

نوشته شده توسط کتی کاپرینو، از سایت Forbes.com

ترجمه (با جرح و تعدیل) مارال شیخ زاده