داستان شوالیهای با زره زنگزده داستان یک شوالیهی وسواسی است که در هیچ شرایطی زرهاش را از تنش بیرون نمیآورد. او با خانوادهاش هم بهنوعی قطع رابطه کرده است و در زرهاش مانده است. او روزی متوجه میشود که نمیتواند از زرهاش بیرون بیاید او حتی نمیتواند دستش را درون زره حرکت دهد، یا نقاب زرهاش را بالا بدهد و غذا بخورد. او برای این اتفاق دنبال راهحل است تا اینکه متوجه میشود جادوگر مرلین است که میتواند او را نجات دهد. پس شوالیه برای پیدا کردن جادوگر مرلین راهی سفر میشود.
رابرت فیشر این داستان را در هفت فصل نوشته است. عناوین فصلهای کتاب به شرح زیر است:
فصل 1: بدون عنوان
فصل 2: جنگلهای مرلین
فصل 3: در مسیر حقیقت
فصل 4: قصر سکوت
فصل 5: قصر آگاهی و شناخت
فصل 6: قصر اراده و شهامت
فصل 7: قلهی حقیقت
برای تهیه این کتاب کتاب شوالیه با زره زنگ زده