صحبت‌کردن درباره‌ی گذشته

اگر شما نتوانید به راحتی درباره تجربیات تلخ گذشته صحبت کنید و بابت کمبودها و آسیبهای گذشته خجالت می‌کشید یعنی کودک درون آزرده شما فعال شده است.

یادتان باشد شما مقصر اتفاقات گذشته‌ی خود نیستید، شما علت آن شرایط سخت نبوده‌اید پس نباید قربانی آن شرایط باقی بمانید؛ قربانی بودن یعنی کسی که هنوز بابت آن اتفاقات حالش بد است و عصبانی‌ست و احساس می‌کند که نباید این اتفاقات برای من می افتاد، چرا من؟!

در روند شفای کودک درون یاد می‌گیرید که آزادانه درباره‌ی دردهای گذشته‌تان صحبت کنید، بنویسید و رها شوید…

بسیاری از باورها و توقعاتتان تغییر می‌کند و دستخوش تحول می‌گردد، بگذارید با یک مثال توضیح دهیم:

“کسی که دائما میگفته که همیشه منتظر بودم یک نفر مرا درک کند و خیلی احساس تنهایی میکنم، به جایی میرسد که میگوید نیازی نیست دیگران مرا درک کنند! چرا که من هم نمیتوانم دیگران رو به واقع درک کنم، میپذیرم گاهی تنها هستم و کسی حمایتم نمیکند، میپذیرم که گاهی ترس دارم یا غمگینم و این ها اصلا اشکالی ندارد، در هر شرایطی تجربیات فراوانی وجود دارد که من کسب میکنم و تغییر میکنم، پس من با پذیرش به واقعیت های بیرون و درونم نگاه میکنم.”

از نظر اریک برن همه انسانها سه شخصیت در یک قالب هستند، بخش والد وجودمان شامل ضبط هایی ست که در کودکی تا 5 الی 6 سالگی از اعمال و حرکات والدین در ما ضبط شده است. این ضبط ها بدون سانسور و بدون اصلاحات هستند. طریق ضبط کودک شبیه ضبط والد میباشد و شامل پاسخ هاییست که ما خودجوش به شرایط و محیط بیرون و والدینمان میدهیم، قوی ترین رویداد های درونی کودک، مربوط به احساستش می باشد چرا که کودک قادر به حرف زدن و به کلام آوردن تجربیاتش نیست، این احساس ها زمانی که بزرگسال می شوید هر زمانیکه در موقعیتی شبیه به موقعیت کودکی تان قرار بگیرید فعال میشوند؛ مثلا گاهی دستپاچه می‌شوید، گاهی احساس وابستگی می‌کنید یا پر از ترس می‌شوید.

کودک درون ما شامل غریزه ها، نیازهای زیستی، ضبطهای ژنیتیکی، خصوصیات جسمانی، کنجکاوی ها ودرک شهودی ماست. پر از میل و آرزوست و همچنین بخش مبتکر و خلاق وجودمان نی می باشد. اما اگر کودک درونمان ترسیده و آزرده باشد و با تهدید و کنترلگری شدید بزرگ شده باشد به بخش مسئله ساز شخصیتمان تبدیل می گردد. پس باید کودک درونمان را بشناسیم و ارزیابی کنیم و ببینیم شدت آزردگی های کودک درونمان چقدر است چرا که بر حسب میزان آزردگی ها، در بزرگسالی ما تبدیل به یک شخصیت عصبی و پر از بیماری و گرفتاری های ارتباطی و هیجانی میشویم پس بایدجدی  به شفای این کودک برویم وگرنه همه بخشهای زندگیمان را آسیب زده و آلوده میکند.

یک تمرین بسیار اثر گذار و مهم شفای کودک:

نامه ای کوتاه به پدر یا مادر خود بنویسید، در آن نامه از رفتار بدی که با شما داشته اند بنویسید و اینکه دوست داشتید چگونه باشند، گلایه کنید و آزادانه بنویسید مثلا :

“پدر عزیزم / بابا جون/ آقا جون و …

میخوام بدونی چقدر برام کم گذاشتی… بجای اینکه با محبت وقتتون رو صرف من کنی، منو تنبیه کردی… کاش برامون وقت میذاشتی و باهام با محبت رفتار میکردی، کاش کمی تشویقم میکردی، چقدر دوست داشتم بغلم کنی و گاهی باهام بازی کنی، کاش بهم میگفتی دوستم داری… من تشنه توجه تو بودم و لی اینو هرگز نداشتم و فقط از تو میترسیدم…”

“مادر عزیزم / مامان مهربونم و …

تو همیشه مشغول کارهات بودی ، مشغول خودت و دوستات و مشغول خرید کردن… هیچ وقت به من توجه نمیکردی، اگه کنارم بودی با توجه کنارم نبودی، حواست به هر چیزی بود الا من ، فقط دستور میدادی و گله و شکایت میکردی… فقط زمانی که بیمار میشدم با نگرانی به سراغم می اومدی یا وقتی نمرات عالی میگرفتم درباره نمراتم به دیگران میگفتی و پز میدادی و من وسیله ای برای جبران احساس حقارت تو بودم، من شدیدا احساس تنهایی میکردم آخه کجا بودی…”

این نامه ها برون ریزی کودک درون شماست که باید بارها و بارها به شکلهای مختلف انجام شود و سپس والد مهربان و بالغ مهربان و بالغتان حمایتگرانه پاسخ دهد . دوستان این یک نامه پر از احساس و گلایه به پدر و مادریست که  شاید در این دنیا نباشند شاید هم هستند و سالمند شده اند. قرار نیست این نامه به آنها داده شود، این نامه را مینویسید تا درونتان را روی کاغذ بیاورید و تمرینهای بعدی که در حین کلاس گفته میشود را انجام دهید برای آزاد شدن از بندهایی که در گذشته در آنها زندانی بوده اید…

در دوره شفای کودک درون :

• باورها و توقعات شما متحول میشوند.
• خودتان و عملکرد حالات نفسانی را شناسایی میکنید.
• یاد می‌گیرید آزادانه درباره دردهای گذشته بگویید و رها شوید.

• ارتباط فوق العاده ای با کودک آزرده درون برقرار میکنیم و آن را بهتر میشناسیم و در آغوش میگیریم و مشکلاتش را با عمق وجود میفهمیم و کمک میکنیم که در امنیت و حال خوب ادامه دهد.
• میخواهیم عملکرد حالات نفسانیمان را شناسایی کنیم (حالت نفسانی والد بالغ و کودک درونمان)، اینکه چقدر و چگونه کودکیم، چقدر و چگونه  والدیم و اینکه چقدر بالغمان رشد کرده
• اساسی ترین کاری که میکنیم این است که حالت نفسانیمان مورد نظاره توسط بالغمان قرار میگیرد، در واقع بالغ ما نگاه میکند که “من با کدام حالت نفسانی نگاه میکنم و با کدام حالت میخواهم پاسخ دهم”.
• در دوره یاد میگریم که حالمان با خودمان خوب باشد و مدام به دنبال رسیدن به چیزی برای ایجاد حال خوب نباشیم
• در دوره یاد میگریم که در شرایط سخت، سخت نگیریم و میتونیم آن شرایط را به عنوان یک موقعیت یادگیری در نظر بگیریم چرا که بالغمان رشد کرده و میتواند از زوایای مختلف یک ماجرای دردناک را تفسیر کند
• دوره شفای کودک درون برای این است که حالمان در زمان حال خوب باشد و وقتی به گذشته نگاه میکنیم بتوانیم سختی های گذشته را بپذیریم و به عنوان واقعیت هایی که قابل تغییر نیستند ولی قابل استفاده هستند و میتوانند تجارب ارزشمندی برای ما باشن قبول کنیم
• وقتی دوره را میگذرانید تغییرات مطلوبی در زندگی تان میبینید مثلا متوجه میشوید اشکالاتی دارید و این اشکالات عیبی ندارد چرا که همه آدمها نقص هایی دارند، اینکه عده ای شما را نمیپذیرند و این اصلا اشکالی ندارد چرا که قرار نیست همه ما را تایید کنند و مورد تحسین قرار دهند
• حالمان با واقعیت ها بهتر میشود و احساس بی کفایتی نمیکنیم حتی اگر نتوانیم کارهایی را خوب انجام دهیم به خودمان کمک میکنیم که آیا ضروریست که من مهارتم را بالا ببرم؟ پس در اینجا تلاش بیشتری میکنم و بهتر میشوم. در تمام این مراحل با خودم مهربان هستم و سخت گیری نمیکنم، فردی که به شفای کودک درون رسیده باشد دیگر آدم سخت گیری نیست و در دیگران عیب جویی نمکیند، عیب دیگران را پیدا نمیکند، بزرگنمایی نمیکند، تمایل ندارد دریاره واقعیت های منفی دیگران تمرکز و گفتگو کند و این اوج رشد بالغ میباشد…
• کسی که دوره شفای کودک درون را میگذراند دیگر نمیتواند افسرده باشد و احساس پوچی و بی معنایی کند چرا که ارتباط خوبی بین حالات نفسانی اش در درونش برقرار شده و این یعنی میتواند با خودش و با خاطرات منفی زندگی اش رابطه ای معنادار برقرار کند در واقع در هر چیزی معنایی را پیدا میکند و رشد میکند و حالش بابت این وضعیت که در خودش ایجاد کرده است بسیار خوب است، فردی که این دوره را میگذراند قدرت این را دارد که هیجانات خویش را بشناسد و مدیریت کند یعنی دچار برون ریزی شدید هیجانی نمیشود که بعد پشیمان شود و بگوید “ای وای دست خودم نبود و من نمیتونستم کاری براش بکنم”

وقتی بالغ در درونمان فعال میشود کودک در منطقه ای پر از امنیت قرار میگیرد و بتدریج میبینیم نه دیگران میتونن به ما آسیب جدی وارد کنن و نه والد سرزنشگر ضبط شده درونمون به ما آسیبی میزنه  اینه کیتونیم با رشد بالغ درون، تغییر باورهایی کمه باید ایجاد کنیم کودک درونمون رو شفا بدیم و حالمون رو چه از نظر جسمی جه ذهنی بهتر و بهتر کنیم

کودک درون شفا یافته به دلیل اینکه در موقعیت های سخت دچار هیحانات شدید نمیشود قادر است آن موقعیت  را بهتر درک کند، یعنی یک بالغ فعال در درونش هست که آن موقعیت را تفسیر درستی میکند. در چنین فردی شما نمبینید فرد عجله ای داشته باشد برای رسیدن به شرایط و نتیجه خاص، در زمان حال حالش خوب است و در هر زمان و هر موقعیت همواره چیزی وجود دارد که با آن رابطه بگیرد و رشد کند.

دوره شفای کودک درون برای چه کسانی مناسب است:

• برای افرادی که مدام اضطراب دارند
• در روابطشون ترس از ترک شدن یا طرد شدن دارند
• در نوسان خشم و بی تفاوتی اند
• دچار وسواس‌های فکری و عملی اند
• افرادی که علت رفتارهای نامناسب بزرگسالی خود را در والدین و کودکی‌شان میدانند و باور دارند اگر نقصی دارم مقصر نیستم
• افرادی که حالت دفاعی شدید در اختلافات پیدا میکنند و بالغ ضعیفی دارند
• افرادی که برای فرار از آزردگی‌هایشان به الکل، مواد، بازی یا … پناه میبرند تا موقتا حالشان خوب شود چرا که بالغ قدرتمندی ندارند
• افرادی که مدام در جستجوی چیزی بیرون از خود هستند تا زندگی‌شان متحول شود و هرگز آن مورد را پیدا نمیکنند
• افرادی که ای کاش های زیادی دارند و زمان حال را از دست میدهند

اگر شما فردی هستید که: 

• به خاطر کمبودها و خاطرات تلخ گذشته خجالت میکشید،
• اگر فردی دارای کمبود عاطفی هستید،
• و یا خشم و اضطراب دارید
• اگر افسرده هستید

این دوره مناسب شماست.

برای اطلاعات بیشتر حتما ویدیو را مشاهده کنید.