آیا ساکت نشستن می تواند بر مهارت های اجتماعی ما تاثیری مثبت داشته باشد؟
برخی از مهارتهای لازم برای اغلب محیط های کاری به نوعی هوش اجتماعی بالایی می طلبند – اینکه بتوانیم هیجاناتمان را تنظیم کنیم، بدون تعصب حرف دیگران را بشنویم، الهام بخش باشیم، با اعتماد به نفس خود را ابراز کنیم، و مواردی مانند این. و یکی از نکات عجیب و جالب درباره مدیتیشن و مراقبه این است که همین نشستن ساکن و در سکوت ذهنی موجب تقویت مهارت های اجتماعی ما می شود.
اما چطور چنین اتفاقی می افتد؟ چرا سکوت و مراقبه هوش اجتماعی ما را تقویت می کند؟
تحقیقات انجام شده در زمینه ذهنآگاهی، هرچند محدود، اما بینشی قابل اطمینان به ما داده است. برای مثال، نشان داده شده که ذهنآگاهی عزت نفس را بالا می برد، احساس سلامتی را بهبود بخشیده و توجه و تمرکز ما را تقویت می کند – که همه اینها در افزایش هوش اجتماعی ما دخیلند. حتی عجیب تر این است که، مدیتیشن موجب رشد بخشی از مغز که مسئول تنظیم هیجانات است می شود. چنین تحقیقاتی البته که الهام بخش هستند، اما آنها چگونه در زندگی واقعی ما نمود پیدا میکنند؟
یکی از اثرات قدرتمند ذهنآگاهی این است که تعصب را در ما کاهش می دهد. معمولا ما با جهان اطرافمان از طریق یک ذهنیت از پیش تعریف شده و با چارچوبی مشخص برخورد میکنیم. اگر ما مدیر مالی باشیم، عموما اطلاعات مالی و اقتصادی بیشتر مورد توجه ما قرار می گیرند، اگر فروشنده باشیم، بیشتر اوقات در پی شکل دادن به یک معامله خوب هستیم، اگر عاشق باشیم، ما به دنبال رابطهای عاشقانه هستیم. درگیر چنین تعصب های ذهنی بودن اطلاعات ورودی ذهن ما را فیلتر می کند در درک و حل مسائل اطرافمان به هیچ وجه بد نیست، اما ناآگاه بودن نسبت به آنها بد است. این تعصبات که ما در نقش مدیر مالی، عاشق، و فروشنده تجربه می کنیم، ما را نسبت به طیف گسترده تری از علائم اجتماعی که در محیط اطراف وجود دارد نابینا می کند. در این جا، ذهن آگاهی است که موجب می شود ما تصویر بزرگتر و جامع تری از زندگی داشته باشیم.
در مدیتیشن، ما می آموزیم که نسبت به این تعصب ها هوشیار باشیم و این کار را با استفاده از تکنیکی بسیار ساده انجام می دهیم: شناسایی و رها کردن افکار. برای کسانی که به طور منظم مدیتیشن می کنند این روش در عین ابتدایی بودن به غایت پرچالش و دشوار است. شناسایی و رها کردن افکار در مسیر درونی کردن ذهنآگاهی موردی اساسی است. و در طول زمان و با تمرین مکرر، این روش به طور قدرتمندی در همه زندگی ما نمود پیدا می کند، و از نگاه ما به رویدادها تعصب-زدایی می کند – ما را نسبت به ذهنیت و چارچوبهای ذهنی مان هوشیار می کند، و با آین هوشیاری به ما قدرت رها کردن این چارچوب ها را در زمان های به خصوصی می دهد، تا توجهی خالص و در لحظه حال پیدا کنیم.
چنین توجه خالصی مبنای مهارتهای اجتماعی ما در ارتباطاتمان است. به جای اینکه از روی عادت با رفتاری قابل پیش بینی و تگراری ابراز عقیده کنیم، یا براساس نیازها و اولویت های همیشگی مان رفتار کنیم، می توانیم تعصبات ذهنی مان را به طور موقت کنار گذاشته و با کنجکاوی و توجه با دیگران روبهرو شویم.
عجیب نیست که چنین قابلیتی در روابط اجتماعی در جامعه و محیط های کاری امروز به شدت مورد توجه و نیاز است.
نوآوران می گویند، «کسی که می خواهد در محیط کاریش موفق باشد، باید بتواند حین وارد شدن به اتاق کنفرانسی که مملو از همکاران، مشتریان، زیردستان، مدیران و شرکایش است، به سرعت انگیزه های درونی هریک را شناسایی کند» تا بتواند همه را با هم همسو کند. این مهارت، «بسیار اساسی است برای تبدیل یک ایده جالب به نوآوریی بزرگ».
بنابراین، اگر دفعه بعدی که همکاران شما از شما پرسیدند چرا ۱۵ دقیقه است که بی حرکت نشسته ای، صرفا بگویید، دارم هوش اجتماعیم را تقویت می کنم، می خواهی به من ملحق شوی؟
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: