«افتخار زندگی در این است که خود حقیقی مان را پیدا کنیم.»
— کارل یونگ
اغلب اوقات، زمانی که افراد به دنبال یک رابطه جدید هستند، آنها یا در جستجوی فردی هستند که آنها را کامل می کند یا او را کاملا مشابه خودشان تصور می کنند. بنابراین آنها تلاش می کنند خود را به بهترین شکل ممکن در رابطه نشان دهند و ویژگیهای غیرجذابشان را پنهان کنند – به شکل نسخه ایده آلی که همسر آینده شان خواهد خواست.
من معتقدم پیدا کردن همسر ایده آل مستلزم رویکردی متفاوت، و درون نگرانه است که در ادامه به طور مفصل توضیحش می دهم:
۱. دنبال همسر ایده آل نباشید و به جای آن آسیب دیدگی های خود را ترمیم کنید.
شاید این به نظر ضد و نقیض بیاید، اما این دقیقا روشی است که مرا به همسر ایده آلم رساند.من زمانی که رابطه دو ساله ام پایان یافت، رابطه ای که فکر می کردم طرف مقابل همان فرد ایده آلم است، دست از جستجو برداشتم. تصمیم گرفتم توجهم را به درونم متمرکز کنم – تا خودم را ببینم و بشناسم و بپذیرم، تا زخم های بهبود نیافته گذشته را ترمیم کنم و قلمروهای جدیدی را در درونم کشف کنم و بشناسم.
پیشتر، من برای رسیدن به احساس رضایت، نیاز به بودن در رابطه داشتم، لازم داشتم کسی مرا دوست بدارد تا احساس ارزشمند بودن بکنم. تمام شدن رابطه های قبلی برایم دردآور بود زیرا مانند شکسته شدن خودم بود، مثل این بود که بخش هایی از وجودم تکه تکه می شوند.
آنچه دریافتم این بود که باید یاد می گرفتم و خودم را یکپارچه می ساختم. و زمانی که تصمیم گرفتم و این ترمیم خود را شروع کردم، زندگی ام دگرگون شد.
۲. همانگونه که می خواهید زندگی کنید.
زمانی که شروع به خودشناسی کردم و مسیر دلخواه خودم را پیش گرفتم، زندگیم شروع به معنا یافتن کرد. من دیگر قواعد و اعتقادات دیگری را دنبال نمی کردم.
این ممکن است برخی از اطرافیان و نزدیکان شما را ناراحت کند. اما اگر می خواهید به اغنا و احساس رضایت در زندگی تان برسید، باید یاد بگیرید و راه و روش خودتان را پیش بگیرید و نه مال دیگری را.
و انجام آنچه که برای شما مناسب و درست است، به معنای بودن در مکان ها و مشاغل و در نزدیک افرادی خواهد بود که با مسیر انتخابی شما همراستا هستند، یعنی با خود واقعی شما همراستا هستند. بنابراین شما شانس بیشتری خواهید داشت که در این مسیر با فرد ایده آل تان ملاقات کنید زیرا او هم مسیرش هم راستای شماست.
۳. دست از جستجوی همسر ایده آل خیالی تان بردارید.
یکی از تبعات زندگی کردن در مسیری که خودتان انتخابش کرده اید این است که شما به طور اتوماتیک جذابتر می شوید. شما واقعی تر، اصیل تر، محکم تر، ارزشمندتر، پرشورتر، خوشحال و در لحظه حال حاضر می شوید. این شما را به شکلی طبیعی و بدون تلاش زیباتر می کند و در نتیجه در نگاه دیگران جذابتر می شوید.
در حالی که، وقتی تلاش می کنید خود را جذاب کنید تا دیگران شما را بخواهند، شما روش بودن و رفتار کردنتان را عوض می کنید به گونه ای که اگر همسر ایده آل تان با شما رو به رو می شد، او خود واقعی شما را نمی شناخت.
بنابراین خودتان باشید، خواه این به طرز لباس پوشیدن تان برگردد یا طرز صحبت کردن تان، و این به این معنا نیست که اگر ویژگیی دارید که به نظر خودتان مطلوب نیست تغییرش ندهید. سعی در تغییر به سمت بهتر شدن خوب و لازم است، ولی این با وانمود کردن به چیز دیگری بودن کاملا متفاوت است.
شریک زندگی شما که قرار است سالهای سال با شما زندگی کند شما را برمبنای جنبه های ظاهری وجودتان ارزشگذاری نمی کند. بنابراین آنچه به نظرتان برای شما درست است را انجام دهید، کارهایی که برایتان لذت بخش هستند و لباس هایی که برازنده شما هستند و به شما احساس راحتی می دهند را برگزینید.
در این صورت به احتمال بیشتری نیمه مکمل تان را پیدا می کنید اگر همانطور که واقعا هستید عمل کنید.
۴. ویژگیهایی که در دیگران می پسندید را در خود ایجاد کنید.
بیشتر ما بخش کوچکی از آنچه واقعا هستیم را ابراز می کنیم. ما خود را محدود می کنیم به شخصیت – یا خودی – که توسط تجربیات دوران کودکیمان به ما القا شده. دوران کودکی بخش غیرقابل چشم پوشی از زندگی ماست زیرا در آن مرحله ما خود – یا ایگو- مان را می سازیم که به بقای ما کمک می کند و اجازه رشد و شکوفایی در اجتماع را به ما می دهد.
و ما این کار را با کسب کردن ویژگیهایی انجام می دهیم که نیاز ما به بقا را تامین می کنند و ویژگی هایی که برایمان ارزشمند یا ضروری نیستند را کنار می گذاریم.
بنابراین همه ما بخشهایی پنهان شده یا نادیده گرفته شده در درون مان داریم که در برهه ای از زمان باید آنها را شناسایی کنیم.
زمانی که هنوز این ویژگی های پنهان شده را کشف نکرده ایم، ما متمایل به روابطی می شویم که این ویژگی ها را بروز می دهند. در واقع ما به شکل ناخودآگاه تلاش می کنیم از طریق روابطمان، خودمان را کامل کنیم.(این بحثی عمیق و بسیار متحول کننده است که در دوره های خودشناسی با رویکرد سایه، خانم دکتر فلاح به شکلی بسیار کاربردی آن را آموزش می دهند).
آگاه شدن نسبت به این ویژگی های پنهان شده و مهم تر از آن، آگاه شدن از اینکه دلیل ما برای جذب شدن به فردی، این ویژگی های پنهان شده است، و سپس تلاش برای شناختن و پذیرفتن این بخشهای وجودی مان، تحولی را در ما و در روابط مان ایجاد میکند.
اگر در حال حاضر در رابطه ای هستید و این خودشناسی را شروع کرده اید، به تدریج که این بخشهایی نپذیرفته وجودتان را می پذیرید، بیشتر شبیه به خود حقیقی تان می شوید و از این طریق رابطه غنی تری با افراد مهم زندگی تان پیدا می کنید.
۵. زندگی را عمیقا تجربه کنید، موهبت هایی که به شما داده شده را بپذیرید.
اولین باری که همسرم را ملاقات کردم، به مهمانی یکی از دوستانم دعوت شده بودم و مطمئن نبودم که می خواهم بروم یا نه.
دلم می خواست به مهمانی نروم چون هیچ کس را در آنجا نمی شناختم و شب آخر هفته بود و فردایش باید زود از خواب بیدار می شدم. اما با همه این اوصاف دلیل قانع کننده ای برای نرفتنم نداشتم و به خودم قول داده بودم که موهبت های زندگی را رد نمی کنم، موهبت هایی مثل این دعوتی که خیلی غیر منتظره بود.
زمانی که به آن مهمانی رفتم، او هم آنجا بود: همسر آینده ام، که با او ۳ فرزند دارم و ۲۵ سال است که زندگی فوق العاده ای با هم داریم.
آیا برای پیدا کردن همسر به مهمانی رفته بودم؟
نه. و این جالب و غیرمنتظره بود که او را در آن مهمانی ملاقات کنم. اگر عامدانه سعی در پیدا کردن همسر داشتم، به احتمال زیاد با او در آن شب مهمانی هم صحبت نمی شدم.
زمانی که شما با یک فرد رو به رو می شوید و او را مثل یک مصاحبه کننده برای قرار دادی به طول یک عمر ارزیابی می کنید، این باعث می شود جریان طبیعی رویدادها و تعامل شما تغییر یابد و نگاه شما به او نگاه نقادانه ای باشد. در عین حال، چنین نگاهی برای طرف مقابل هم غیرجذاب است و باعث می شود او هم از شما فرار کند.
ساده ترین روش کنار گذاشتن این نگاه ارزیابانه به دیگران این است که در جستجوی همسر نباشید و با اطرافیان تان با نگاهی ساده و دوست مابانه ارتباط برقرار کنید. و سپس از رابطه ای که میان شما به طور طبیعی شکل می گیرد لذت ببرید – خواه این رابطه دوستی باشد، یا رابطه حرفه ای، یا رابطه ای به واسطه یک علاقه مشترک مثل یک ورزش یا هنر.
۶.اجازه دهید رابطه سیر طبیعیاش را با سرعتی طبیعی طی کند.
زمانی که وارد رابطه خوب و لذت بخشی شدید، اجازه دهید آن رابطه مسیر طبیعی اش را با سرعت طبیعی اش طی کند. اگر فردی جفت حقیقی شما باشد، او هم به شما علاقه مند می شود، بنابراین اگر هر دوی شما توجه صادقانه ای به یکدیگر داشته بشید، رابطه تان پیشرفت خواهد کرد.
نیازی نیست بازی کنید یا از تکنیک های اغواگرانه استفاده کنید تا در طی زمان محدودی به نتیجه دلخواه تان برسید. یک رابطه موفق طولانی مدت یک بازی نیست.
آیا واقعا مایلید در یک رابطه دراز مدت قرار بگیرید که لازم باشد همیشه نقش بازی کنید؟ آیا می خواهید شریک زندگی شما شیفته تصویری باشد که شما برای خود ساخته اید، و همیشه مجبور باشید به نحوی خود حقیقی تان را پشت این تصویر قایم کنید؟ یا اینکه می خواهید همسرتان شما را با تمام قلبش دوست داشته باشد؟ شما می خواهید در چه محیط و رابطهای فرزندان تان را به دنیا بیاورید؟
هر رابطه ای منحصر به فرد است، درست مانند افراد شکل دهنده آن رابطه. شما می توانید به سهم خود اصول درست ارتباطی را رعایت کنید، اما در نهایت نمی توانید نتیجه حاصل شده را تعیین کنید. شما باید در روند رابطه قرار بگیرید و در این روند تصمیم بگیرید.
تنها کاری که می توانید بکنید این است که تلاش تان در جهت درست و غنی زندگی کردن باشد، و اینکه یاد بگیرید خودتان را بپذیرید و دوست داشته باشید، و در این صورت است که بیشتر مورد عشق قرار می گیرید و بهتر به دیگران عشق می ورزید.
نوشته استرا نیِدرا
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: