زندگی پر از اتفاقات خوشایند و ناخوشایند است. ممکن است از خود بپرسید، “چرا یک گروه با موفقیت این اتفاقات را پشت سر میگذرانند و گروه دیگر اکثرا شکست خورده هستن؟”
تفاوت این دو گروه در چیست؟
تفاوت بین این دو گروه در “طرحواره ای” است که از خودشان ساخته اند.
“طرحواره” طرح اصلی باورهای ماست که تمام قوانین ذهنی- فرض ها و نظر های- ما را شکل میدهد.
فرض کنید طرحواره کسی قربانی بودن باشد .یعنی باور اصلی و هسته ای این فرد این است که: “من بیچاره ام. هر جا برم بدبختی به دنبالم میاد.”
قوانین ذهنی و فرضهایی که این باور اصلی برای شخص درست میکند شامل مواردی از این قبیل خواهد بود: “زندگی پر از بدبختی است. مردم با آدم های بدبخت و بیچاره مهربون ترند. باید درد و رنج رو تحمل کرد چون بسیاری از مسائل قابل حل نیستن.”
فرض کنید برای کسی که طرحواره قربانی بودن را دارد اتفاق ناخوشایندی رخ بدهد، این فرد سریع چنین گفتگوی ذهنی را خواهد داشت: “توقع دیگه ای نبود. همیشه بدبختی دنبال من میاد. هر چی سنگه مال پای لنگه.”
این باورها مانع از تلاش برای تغییر شرایط در او میشود و تفسیر او را به ناتوانی خودش محدود میکند.
ولی این تمام ماجرا نیست. متاسفانه طرحواره منفی روی اتفاقات مثبت هم اثر منفی خودش را می گذارد. این فرد به جای انرژی گرفتن و شارژ شدن از شرایط خوشایند، حال خودش رو با پیشگویی های منفی خراب میکند. چون باور دارد همیشه قربانی شرایط و آدمها خواهد بود.
بنابراین باز نتیجه می گیرد: “جوجه رو آخر پاییز می شمرند. حالا ببین کجا یه بلا سرم بیاد عوض این خوشی در بیاد.” یا “آخر هر خنده همیشه گریه است.”
حال اولین گام در تغییر طرحواره، آگاه شدن نسبت به آن است، یعنی بنشینیم و گفتگوهای ذهنی که در لحظات ناراحتی و خشم در ذهنمان می گذشت را شناسایی کنیم.
تغییر طرحواره در لحظه اتفاق نمی افتد، بلکه با تغییر گفتگوهای ذهنی، به تدریج، طرحواره ذهنی ما تغییر می کند.
در دوره مدیریت بر باورها (تفکر عقلانی)، با تمرکز بر رویکرد REBT آلبرت الیس، خانم فلاح به شکلی عملی تغییر در ساختار باورها را می آموزند. در کانال آپارات ما می توانید بخش هایی از این دوره را مشاهده نمایید.
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: