چقدر به آرامش فکر می کنید؟ یا مثلا به خودتان می گویید: من در آرامش با زندگی در ارتباط هستم.
من در هر لحظه به دم و بازدم خود توجه می کنم و به آرامش می رسم، من با توجه پیاده روی می کنم و از آسمان و زمین، درخت و پرنده ها انرژی می گیرم و به آرامش می رسم.
من با نوشیدن یک فنجان قهوه و تماشای ابرهای آسمان از پشت پنجره کلی انرژی می گیرم و حالم به شدت خوب می شود. من با نوشتن برای خودم بر روی موضوعات مورد علاقه ام تمرکز می کنم و یاد می گیرم و در نهایت به آرامش می رسم.
اصلا با تمام توجه ام کارهای مورد علاقه ام را انجام می دهم وجودم را در آرامش قرار می دهم.
زندگی مدام ما را با مسئله رو به رو می کند که باید آن مسائل را حل کنیم ولی چرا با کشمش و آزردگی آن را حل کرده یا از آن عبور می کنیم، می توانیم با تمام انرژی خوب و هیجان موضوع را تحلیل کنیم.
می توانیم یاد بگیریم آرام شویم، و به آرام شدن خود توجه کنیم و بابت این وضعیت انتخابی خود را تحسین کنیم تا تقویت شود.
آرامش مثل خشم است، بله! هر دوی اینها انتخاب ما هستند و گاهی تبدیل به عادت هیجانی می شوند.
اغلب ابتدا با سختی خود را نسبت به وضعیت آرام بودنتان حفظ می کنید تا به تدریج مغزتان به این شرایط زیستی عادت کند.
من از مغزم محافظت می کنم با آرام کردن، زود هنگام خودم، وقتی در شرایطی آزرده و عصبی می شوم می توانم از طریق خود گویی آرامش دهنده و خود تنظیمی هیجانی داشته باشم و شدت و مدت عصبیتم را کاهش دهم و این خیلی خوب است. چرا؟
چون میزان و مدت ریخته شدن هورمونهای استرس در جریان خونم خیلی کم می شود و می توانم سالم تر زندگی کنم و حتی این نوشته ها برای این است که باز هم در این وضعیت تقویت شوم.
پس به شما هم توصیه می کنم بنویسید، برای خودتان بنویسید، متعهد شوید که هرشب یا صبح یا حتی روزی دو یا چند بار و هربار حداقل به مدت پنج دقیقه بنویسید، درباره آرامش بنویسید، تمرکزتان به واژه ی آرامش باشد و خود را فردی آرام و ذهن آگاه توصیف کنید، و بتدریج بعد از ده روز تمرکز بر این وضعیت مطلوب و یا بهتر است بگویم وضعیت شفا دهنده تغییرات شگفت انگیزی در ذهن، افکار و احساساتتان ایجاد می شود.
چه جالب! نه؟ چه مهیج است که من انتخاب کنم که از طریق توجه و تکرار واژه آرامش که از طریق نوشتن آن را بکار میبرم سلولهای بدنم را تحت تاثیر قرار دهم و واقعا سم زدایی روانی داشته باشم.
خیلی از افراد یک جمله تاکیدی خاص را که بسیار به آن علاقمند هستند می نویسند، بارها و با توجه، تا به تدریج آن جمله جزیی از ذهنیت یا باورشان شود. مثلا هر روز آرامش و سلامت من بیشتر و بیشتر می شود. و یا : من با توجه و به آهستگی صحبت می کنم و با هر کس و هر رویداد ارتباطی شفا بخش برقرار می کنم.
می دانید وقتی شما روی تقویت آرام بودن خود کار می کنید با ایجاد و پرورش ذهن آگاهی روی محیط زندگی خود و اطرافیانتان اثرات آرام بخش به جامی گذارید.
یک ذهن قدرتمند قادر است فرستنده قوی برای اطرافیان خود باشد، حتی لازم نیست با آنها گفتگو کنند و برای تغییر آنها تلاش بیرونی انجام دهید. کافی است با آرامش و عشق ارتباط برقرار کنید و بر آرامش خودتان در هر لحظه توجه کنید.
انسان عصر جدید سرعت بالایی گرفته است، و ذهن شلوغی دارد و مدام در پی حرکت و رفتن به سمت تجربه های لذت بخش خود را خسته و فرسوده می کند، او فراموش می کند پایش را از پدال گاز بردارد و ترمز بگیرد و صبر کند، به خود توجه کند و از این فرصت و زندگی که دارد قدر دانی کند. آخر وقت کم است و لذت جویی زیاد و مدام باید مشغول باشد.
من آرامش را به عنوان یکی از مهمترین ارزشهایم در نظر گرفته ام، اینکه با درونی آرام و بدون شتاب می توانم آنچه هستم، و آنچه هست را بهتر ببینم و درک کنم و با اعتماد بیشتری نسبت به خودم به سمت زندگی دلخواه و اهدافم حرکت کنم و در این صورت هر چیزی در زندگی مهم و قابل احترام است.
تمرین:
لطفا همین حالا به وضعیت بدنی خود توجه کنید، به چهره تان، و اینکه کدام قسمتهای بدن انقباض دارید.
هوشیارانه بدنتان را شل کنید و آرامش را در جسم خود ایجاد کنید.
تغییر زندگی ما از تغییر وضعیت روانی خودمان آغاز می شود. هر گاه به خودمان برسیم، قادر خواهیم بود به زندگی دلخواهمان برسیم.
منتظر نظرات و نظرهای شما درباره این مقاله هستم.
ویدا فلاح