برای زندگی کردن بهانه نیاورید. کار دارم، نمیتوانم، فعلاً نمیشود، آنها نمیگذارند، به من خوشی نیامده، ……
بس است دیگر.
این لحظه مقدس است، زندگی اش کن، با هر جزء آن رابطه بگیر، قدردان آن باش، اینکه هستی و قادری ببینی، بشنوی، لمس کنی، از همه مهمتر قادری درک کنی که تو هستی و فرصتی داری که میتوانی آن را صرف خیلی چیزها کنی و آزادی که انتخاب کنی، لحظاتت صرف فکر کردن به چه چیزی شود. بله اینجا فقط به فکر کردن توجه کن چقدر حق انتخاب داری.
هیچ ممنوعیتی وجود ندارد جزء محدودیتهای ذهن خودت، اینکه با باید و نبایدهای سخیف حتی تصور کردن را خودت برای خود محدود کنی.
با فکر کردن به چیزی که آن را دوست داری هم میتوانی احساساتی را تجربه کنی، میتوانی یاد بگیری و رشد کنی. فکر کردن هم نوعی زیستن است.، زیستنی درونی و نامحدود و از نظر من بیکران.
هر آنچه تو بخواهی میتواند باشد البته مراقب باش روحت را آلوده و زخمی نکنی چون آن اتفاق هم میتواند رخ دهد.
این دنیای خیال توست متعلق به خود خودت. آن را بیافرین و در آن زندگی کن. یک زندگی موازی با این دنیای بیرونی. آنجا میتوانی جور دیگری باشی و شاید آدمی که عاشقانه با همه زندگی میکند اما از دیگران طلبی ندارد، چیزی آزارش نمیدهد، میپذیرد و قدرت دگرگون کردن وقایع را دارد با نیروی عشق.
بهانه نیاور، پیاده روی کن، منتظر جور شدن شرایط نباش، شرایط تویی، همه چیز به تو بستگی دارد، به اشتیاق تو.
دکتر ویدا فلاح
پاییز 1401