هر حالت ذهنی، یک نمود فیزیکی در مغز دارد. خوشحالی، عشق، لذت، غم، خشم – همه احساساتی که ما در طول زندگی مان تجربه می کنیم توسط مجموعه ای شگفت انگیز از ساختارها و مواد شیمیایی درون مغز ایجاد می شوند.
هریک از کارها، تجارب، افکار و حتی احساساتی که ما تجربه می کنیم، مسیر عصبی منحصر به فردی در مغز ما دارند. حالا، هرچقدر یک هیجان یا فکر را تکرار کنیم، مسیر مربوط به آن فکر یا هیجان تقویت شده، و همین باعث می شود تا ایجاد آن فکر یا هیجان در ما راحت تر و تکرارپذیرتر شود. به این خاصیت انعطاف پذیری و یادگیرندگی مغز، پلاستیسیته (Plasticity) می گویند و شما می توانید از همین ویژگی، برای درونی کردن هیجانات مطلوب تان استفاده کنید. افرادی که دچار افسردگی بوده یا هستند این را به خوبی می دانند که افسردگی، افکار منفی در پی دارد که خود همین افکار نیز افسردگی را تقویت می کنند. این یک فرآیند دوری خود-تقویت-کننده است. ما می توانیم از این الگو در جهت درمان افسردگی و همچنین ایجاد هیجانات مطلوب نیز استفاده کنیم.
خوشبختانه بخش های مربوط به هیجانات در مغز ما با بخش های مربوط به تفکر در ارتباطند، به عبارتی، مغز شناختی و مغز هیجانی بسیار تحت تاثیر یکدیگرند.
حال، بخش های مربوط به تفکر، در مقایسه با بخش های مربوط به هیجانات، بسیار راحت تر و آگاهانه تر قابل دست کاری اند. فعالیت در بخش های شناختی مغز، سیگنال هایی را به بخشهای مربوط به هیجانات می فرستد. بنابراین، با وجودیکه شما به راحتی و یکباره نمی توانید تصمیم بگیرید احساستان را نسبت به موضوعی تغییر دهید، می توانید از طریق تغییر در افکار و گفتگوی درونی، احساسات خود را راحت تر تغییر دهید.
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید:
31 پاسخ
سلام و سپاس از زحماتتون خانمدکتر نازنین
شما عالی هستید که در جهت آگاهی انسانها تلاش می کنید ! فقط کاش راهی بود برای کسانی که نسبت به آگاه شدن حساسیت دارن چون به هیچ وجه و با هیچ ترفندی نمیشه آگاهشون کرد ، تنها راه همینه که ما حواسمون به خودمون باشه ☺️واقعا از شما ممنونم
هر یک از کارها مسیر عصبی منحصر بفردی در ذهن دارد
تکرار هیجان باعث تقویت هیجان در ذهن می شود.
افسردگی باعث تکرار افکار منفی می شود و تکرار افکار منفی باعث تقویت افسردگی(فرآیند دوری خود تقویتی)
میتوان از طریق گفتگوی درونی احساسات را تغییر داد.البته نه یکباره
ما با هیجاناتمون زندگی مون رو معنا میکنیم. با احساساتی که داریم به زندگی مون رنگ میدیم. مرکز تولید هیجان مغذ هست و ابراز هیجان در بدن هست. احساست و هیجانات میخوان به ما پیامی بدن و ما باید به اون پیام و احساساتمون توجه کنیم و رابطه بر قرار کنیم. هیجانات در دو قسمت تقسیم شدن: هیجاناتی خوشایند مثل خوشحالی و هیجانات نا خوش آیند مثل خشم. ما با برقرار کردن ارطبات با خودمون و با تفکر و خودگوییهای مثبت و بالغانه میتونیم این هیجانات رو در خودمون کنترل کنیم. اگر این کار رو نکنیم هجانات هستند که ما رو کنترل میکنن و باعث میشن که ما از راههای نادرست مثل پرخوری، سیگار، رفتن زیاد به صفحات مجازی و یا خرید زیاد و غیره بخواهیم اون هیجان مخصوصا ناخوشایند رو فراموش کنیم. ولی هیجانات و احساسات در ما بوجود نمیان که ما فراموششون کنیم بلکه میان تا به ما پیامی در مورد خودمون بدهند. پس با ارطبات برقرار کردن ما با احساست و هیجاناتمون میتونیم یک زندگی آرامتر و خوشحالتر و موفقتری داشته باشیم.
یک خاصیت مغز، به نام پلاستیسیتى، این است که هر چقدر یک هیجانى در ما بیشتر تکرار شود، مسیرهاى عصبى منحصر به فرد آن هیجان، بیشتر تقویت مى شوند. پس ما از این ویژگى مغز مى توانیم براى درونى کردن هیجانات خوشایند و مطلوبمان بهره بگیریم.
الگوى فرایند خود-تقویت کننده، الگویى است که براى درونى کردن هیجانات مطلوب ما مى تواند کارامد باشد. این فرایند، در روند بیمارى افسردگى به طور طبیعى و البته به نحو منفى وجود دارد.
هیجان ،نمود فیزیکی یک احساس در بدن من هست ،ما باید با هیجاناتمون با احترام برخورد کنیم ،،در هر موقعیتی هر احساسی را که داریم نام گذاری کنیم و بدون خوب یا بد کردن آن و قضاوتش اونا بپذیریم ،،اونا نام گذاری کنیم و ببینم ریشه این هیجان من چیه ؟این باعث میشه من در مواجه با چالش های زندگیم بالغانه برخورد کنم و هیجاناتم تحت کنترل خردم باشه نه تحت کنترل موقعیتها و افراد .
بخش تفکر (شناختى) و بخش هیجانات در مغز ما روى هم تاثیر مى گذارند. بخش تفکر بیشتر قابل تغییر و دستکارى است. فعالیت در این بخش، سیگنالهایى را به بخش دیگر مى فرستد. پس با کار روى این بخش، مى توان روى بخش هیجانات هم تاثیراتى گذاشت. این کار، مثلا از طریق تغییر در افکار و گفت و گوهاى درونى ما مى تواند انجام شود.
سوال:
آیا همیشه براى احساسات و هیجاناتمان باید دلیل و علت خاصى داشته باشیم؟ و اگر نداشته باشیم، یعنى هوش هیجانى پایین است؟
به طور خاص، روزهایى هستند که از وقتى فرد بیدار مى شود، بى انرژى و بى حوصله است یا از زمانى از روز به بعد، انرژى اش فروکش مى کند، بدون اینکه اتفاق خاصى افتاده باشد. آیا در این مورد هم در این هفته بحث مى فرمایید؟ (فقط روز یکشنبه و سه شنبه را اگر ضبط بفرمایید، ممنون مى شوم)،
موضوع این هفته در مورد هوش هیجانیه که هیجانو مغز تولید میکنه ولی جایگاه ابراز هیجان بدنه. ما با هیجاناتمون زندگی رو معنا میکنیم و با احساس خاصی که داریم رنگ خاصی به موقعیت میدیم.هیجانات واقعیت دارن و ما بهشون نیاز دارین میان و میرن فقط باید مورد توجه قرار گیرند.
وقتی دچار هیجان میشیم این هیجان رو نام گذاری کنیم مثلا احساس اضطراب میخاد پیامی به ما بدهد که اگر من مورد قضاوت دیگران قرار گرفتم این احساس اضطراب داره به من علامت میده که من مقاومت دارم و قضاوت رو نمیپذیرم وکسانی که هوش هیجانی پایینی دارند برای از بین بردن هیجانشون میرن سمت خوردن یا چت کردن .چون در کودکی والدینشون کاری کردن که خوشحال باشن بعد در بزرگسالی هم اگر کسی سیگار بهشون داد مصرف میکنن تا موقتا حال خودشونو خوب کنند و به اطلاعات بدنشون گوش نمیدهند.
دو نوع هیجان داریم خوشایند نا خوشایند که هر دو علامتن که باید کار خاصی کنیم و توجه کنیم که اگر ندیده بگیریم به سمت کارهایی میریم که بعد متوجه میشیم چقدر بده.
تمرین امروز. هر چند دقیقه از خود بپرسید همین الان چه احساسی دارم چه احساسی در بدن من وجود داره ؟ این تمرین ارتباط با خود و خود نظاره گریه و باعث میشه اغلب اوقات هشیار باشیم و ببینیم چه هیجاناتی رو تجربه میکنیم برای مالکیت هیجانمون در راه رشد هیجان. هوش هیجانی یکی از عوامل برای موفقیت است.
سلام هر چقدر فکر یا احساسی را تکرار کنیم مسیر مربوط به آن کار یا فکر تقویت میشه و تقویت آن فکر را باعث میشود حالا یک سوال در مورد خشم چکار کنم من زود عصبی میشوم هر بار میخوام زود هیجانی نشوم نتونستم زود خشمم بروز میدم مخصوصا با پسرم نمیدونم چکار کنم
با تشکر از شما خانم دکتر عزیزم❤️من دوره هوش هیجانی شما رو گذروندم عالی بود ما با هیجا ناتمون زندگی رو معنا می کنیم ،احساسات و هیجانات در مغز تولید می شود ،هر حالت ذهنی یک نمود فیزیکی در مغز دارد.همه احساسات(خوشایند و نا خوشایند) توسط مجموعه ای شگفت انگیز از ساختار ها و مواد شیمیایی درون مغز ایجاد می شود. برای درونی کردن هیجانات مطلوبمان از خاصیت انعطاف پذیری و یاد گیرندگی مغز(پلاستیسیته)استفاده می کنیم ،یعنی هر چقدر که یک هیجان با یک فکر را تکرار کنیم مسیر عصبی مربوط به آن در مغز ما تقویت و تکرارپذیر تر می شود . مغز شناختی و مغز هیجانی بسیار تحت تاثیر یکدیگرند فعالیت در بخش های شناختی شناختی مغز سیگنالهایی را به بخشهای مربوط به هیجانات می فرستد و ما می توانیم از طریق تغییر در افکار و گفتگوی درونی احساسات خود را راحت تر تغییر دهیم.ذهن ما هیجانات رو تولید نی کند ولی جایگاه این هیجانات و احساسات در بدن ما می باشد پس امروز از خودمون مرتبا بپرسیم الان چه احساس و هیجانی دارم؟❤️
با عرض سلام خدمت خانم دکتر عزیز
من ستایش مرغزاری هستم و تا پاییز سال ٩۶ مرتب کلاسهاتون رو میومدم و بعد به دلیل زایمان و داشتن نی نی نتونستم تو کلاسها شرکت کنم ولی کرونا دستاورد بزرگی که برام داشت باعث شد کلاسهای آنلاین برقرار بشن و من بتونم شرکت کنم من در تمام لایوها و کلاسهای موجود شرکت میکنم و بسیار لذت میبرم و دارم تمرین میکنم
در امورد این مقاله میخوام بدونم برای اینکه این مسیرهای عصبی رو سریعتر و بهتر تقویت کنیم چه راهکارهایی برای سرعت بخشیدن داریم ؟
سلام خانم دکتر عزیز هرخالت ذهنی درمغز باعث ارتعاشات مثبت ومنفی مادر در زندگی داره وقتی من نمیتونم هیجلنات ونشخوارهای ذهنیمو کنترل کنم در طی روز تمام روزمو خراب میکنه وبا تصویرسازیهای مخرب ومنفی حتا گریه میشه کرد وباتمام وجود دارم روی تمرکز مغزم کارمیکنم گاهی موفق میشوم ولی گاهی نمیتونم والبته با مراقبه تاحدودی موفقیت امیز بوده ممنون ازوجودتون در زندگیم وراهنمایی هاتون لطفا دراین رابطه بیشتر راهنمایی کنید
باتشکرازخانم دکترعزیزهوش هیجانی مثبت باعث کنترل کردن نشخوارهای منفی درمغزمیشود که درمن ضعیفه وبا تمام وجود دارم ازمطالب معید شمادراین زمینه کارمیکنم بیشتر بامراقبه کردن والبته تمام امیدم به خدابعدشماس که باراهنماییهاتون منو ازاین وضعیت خودگوییهانجات بدین بازتشگر وسپاسگزار
هیجانات خوب و یا بد نداریم مانند چراغ راهنمایی که رنگ های مختلفی دارد و هر رنگ گویای انجام کاری است می توانیم هیجانات خود را به دو دسته خوشایند و نا خوشایند تقسیم کنیم و به هیجانات خود توجه کنیم و این هیجانات توسط مجموعه ای از ساختار ها و مواد شیمیایی درون مغز ما ایجاد می شود .حال هر چقدر یک هیجان تقویت شود در ما راحت تر و تکرار پذیر تر است بخش های مربوط به تفکر در مقایسه با هیجانات راحت تر و اگاهانه تر قابل دست کاری هستند فعالیت در بخش های شناختی مغز سیگنال هایی را به بخش های مربوط به هیجانات می فرستد و با اینکه یکباره نمی توان احساسات را نسبت به موضوعی تغییر داد اما از طریق تغییر افکار و گفتگوی درونی می توان احساسات را راحت تر تغییر دهیم
سلام خانم دکتر مهربان وخوش اخلاق وزیبا. ممنون از لایو های صبحگاهی واینکه مارا به سمت خواندن مقاله هدایت میکنین.من در این مقاله متوجه شدم اگردر مواجهه با هر مشکلی تفکر کنیم ونوع فکرکردنمون وخودگویی های درونیمون وتغییر دهیم وافکار وخودگویی هامون مثبت باشه می تونیم کنترل بیشتری روی احساساتمون داشته باشیم.ممنون از توجهتون
عرض سلام و ادب ، این هیجانات و احساساتی که موقع کاری بهمون دست میده که همراه با علائم فیزیکی مثل تپش قلب ، عرق کردن و … ، مثلا موقع سخنرانی یا امتحانات یا هر موقعیت دیگه اینا در واقع پیام حاوی تهدید برای زندگی نیستن بلکه پیام تشویقی هستن که باید اون کارو انجام بدیم و از منطقه امن زندگی خارج شیم تا بتونیم بیشتر رشد کنیم و موفق شیم .
چطور هیجانات را درونی کنیم که از بازخورد نامطلوب جلوگیری کرده باشیم
تمرین امروز،گاهی اوقات در طول روز از خومون بپرسیم الان چه هیجان و احساسی داریم
احساس مثبت ومنفی نداریم هیجانات ما اطلاعاتی در مورد خودمان به ما میدهند و من با تو جه به هیجاناتم و بدنم باعث میشه از آن هیجان فرار نکنم و آن احساس را سرکوب نکنم به نظرم وقتی با احساسات توجه کنم در وجودم تکرار نمیشود و بیماری در بدن به وجود نمیاد سوال من از شما اینه که من از دعوا و داد و فریاد میترسم ولی احساس ترس و نگرانی را زیاد در وجودم تجربه میکنم لطفا راهنمایی کنید سپاس از لطف شما
هر یک از افکار و هیجانات ما در مغز مسیر عصبی خودش و مواد شیمیایی ای را ایجاد می کند که با تکرار آن افکار و هیجانات، مسیر مربوط به آن فکر و هیجان تقویت می شود و این باعث می شود ایجاد آن فکر و هیجان برای ما راحت تر و تکرارپذیر تر باشد.
فکر می کنم به همین دلیل است که بعضی افراد می گویند کلا ادم عصبی ای هستند و زود عصبانی می شوند و نمی توانند تغییر کنند یا عده ای مثبت اندیش هستند. این به دلیل تکرار و تقویت مسیرهای عصبی مربوطه است.
ما از این روش می توانیم برای ایجاد هیحانات مطلوب استفاده کنیم.
خبر خوب این است که بخش های مربوط به هیجانات مغز با بخش های مربوط به تفکر در ارتباط هستند و خبر بهتر این است که بخش های مربوط به تفکر در مقایسه با بخش های مربوط به هیجانات راحت تر و اگاهانه تر قابل دست کاری هستند.
بدین ترتیب چون بخش های مربوط به تفکر می تواند سیگنال هایی را به بخش های مربوط به هیحانات بفرستد، ما اگرچه شاید نتوانیم به راحتی و یکباره تصمیم بگیریم که احساساتمان را نسبت به موضوعی تغییر دهیم ولی با تغییر افکارمان و گفتگوهای درونی می توانیم احساسات خود را راحت تر تغییر دهیم.
خانم دکتر فلاح عزیز چقدر مثال چراغ راهنمایی را دوست داشتم. هیجانات را نباید کنار بزنیم بلکه ما را راهنمایی می کنند که در هر موقعیت چه کاری انجام دهیم. باید به هیجانات خود توجه کنیم و پیام آن را دریافت کنیم که چه تغییری در خود باید ایجاد کنیم.
سلام خانم دکتر عزیز . نکته جالب برای من این بود که هر چقدر یک هیجان تکرار بشه ، مسیر مربوط به اون هیجان تقویت و تکرارپدیرتر میشه . خیلی ممنون از اموزشهای مفیدتون ♥️
خانم دکتر مباحثتون عالی هستن ولی برخی مباحث کلی و تخصصی هست.من تازه امروز متوجه شدم که زمانهای زیادی هست که احساس اضطراب میکنم بیشتر بخاطر حجم بالای کار اداره و منزل هست و میخواستم بدونم اگه زمانهایی احساس استرس و اضطراب رو تجربه کنیم چطور میتونیم این طریقی که اشاره کردین به تقویت هوش هیجانی بپردازم
اون قسمت که میگه ما اگه به چیزی فکر کنیم تقویتش میکنیم و میتونیم از این ویژگی برای درونی کردن هیجاناتی مطلوب استفاده کنیم
ما می تونیم روی هیجانات و احساسات خودمون کنترل داشته باشیم و این امر توسط تفکر و استدلال و خودگویی های آگاهانه و تمرین های مکرر راحتتر و ماندگارتر صورت میگیره.
هرچقدر یک هیجان یا فکر را تکرار کنیم، مسیر مربوط به آن فکر یا هیجان تقویت شده، و همین باعث می شود تا ایجاد آن فکر یا هیجان در ما راحت تر و تکرارپذیرتر شود. به این خاصیت انعطاف پذیری و یادگیرندگی مغز، پلاستیسیته (Plasticity) می گویند مثل اعتیاد یا سیگار کشیدن یا بى رویه خرید کردن
خانم دکتر عزیز ممنون از مطالب مفیدتون. یه سوال از خدمتتون داشتم. ما چند نوع احساس و یا هیجان داریم؟ مثلا برخی اوقات من انگار هیچ احساس یا هیجانی رو در خودم پیدا نمی کنم و برخی اوقات میدونم از نظر احساسی و هیجانی نرمال نیستم به عبارت دیگه یه چیزی هست ولی نمیتونم تشخیصش بدم کدوم حسه..! مثلا وقتی در اون لحظه فکر می کنم میبینم نه خشمه نه ترسه نه … و برخی اوقات اضطراب تلقی می کنم ولی نمی دونم حسم درسته یا نه
سلام
با استفاده از پدیده پلاستیسیته مغز که در واقع تکرار یکسری مسائل یا خصوصیات که میتونن منفی با مثبت باشن میتونیم افکارمون رو تغییر بدیم که تاثیر بسیار زیادی در تغییر احساسات ما خواهند داشت و اگر این تکرار و تاثیرات مثبت باشن خودش باعث ایجاد هوش هیجانی بالا میشه.
بسیار ارزشمند بود این مقاله اینکه باتکرار هیجانات و فکر هامون اون ها را قویتر میکنیم خیلی برای من جالب است
اثر گذاری قسمت مربوط به شناخت در مغز بر روی بخش هیجانی ،با ایجاد تغییر در باورها میتواند در کنترل هیجانها کمک بزرگی به ما بکند.پس باید روی قسمت شناختی مغز و باورهایمان کار کنیم.
سلام وقت بخیر، با مدیریت و نظاره گری احساساتمان روی هیجاناتمان و خود گوییهایمان رفته رفته باعث تکرار و تغییر در رفتارمان و شکل گرفتن شخصیت جدیدی در ما میشه،