تصور کنید به قله کوه میرسید و تنها چیزی که میبینید برف است. اما این برف تنها پوشاننده سنگها و پستی و بلندی هایی است که این کوه را شکل داده. خشم هم چنین ساختاری دارد. افرادی که دچار خشم میشوند گمان میکنند با عواطفشان آشنا هستند اما این طور نیست چون تجربه خشم ابراز درست و کاملی از عواطف نیست. در واقع فرد خشمگین از احساسهای واقعی خود که زیر تنشهای خشم پنهان شده ناآگاه است.
در ظاهر خشم به انسان شجاعتی بیشتر از حد معمول میدهد. یک فرد خشمگین ترسو به نظر نمی آید اما شدیداً وحشت زده است.
بیشتر افراد رابطه بین خشم و ترس را نمیبینند و تنها دیگران و عوامل بیرونی را دلیل خشم خود میدانند. افراد خشمگین کسانی هستند که در درونی ترین لایه های وجودشان احساس ترس و ناتوانی میکنند چون باور دارند نمیتوانند در برابر اتفاقات و رویدادهای مختلف از خودشان مراقبت کنند. اگر این افراد با خشمشان روبرو شوند متوجه میشوند که خشم آنها عمدتا به احساس ناتوانی شان برمیگردد. ناتوانی در داشتن کنترل روی زندگی خودشان و دیگران به شکل دلخواهشان.
این افراد باور دارند خشمگین شدن بهتر از مواجه با ترس و درد کشیدن است.
این در حالی است که ابراز خشم درد را از بین نمیبرد و فقط آن را دفن میکند. هر چه طولانی تر این درد را دفن کرده و نپذیرید، خشم پوشاننده آن فراوانتر و شدیدتر میشود.
به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید: